محمد نبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران یکی از این کارشناسان است. او چندان خوشبین نیست که حقابه ایران به طور کامل رهاسازی شود. متن گفتوگوی «فرهیختگان» با این کارشناس حوزه هیدروپلتیک را در ادامه می خوانید.
بهدنبال بارشهای قابل توجهی که این فصل رخ داده منابع خبری اعلام کردند که 7 تا 11 درصد از حقابه ایران رهاسازی شده. با این حال اما انتقال و پرداخت حقابه ایران شرایط خوبی ندارد. تحلیل شما در این باره چیست؟
بله، اندک آبی از حقابه قانونی ما دریافت شده و البته برخلاف تمام قوانین بینالمللی و معاهده هیرمند، چند برابرش به یک شورهزار بیسکنه منحرف شده و تبخیر شد تا به قول برخی اکوسیستم شورهزار هم احیا شود. دقت کنید یعنی حاضرند در مسیر طبیعی رودخانه هیرمند دست ببرند و آب به بیابان بیسکنه برود و تبخیر شود ولی به چند میلیون سیستانی که حق قانونیشان است با اکراه آب برسد. تکلیف معاهده مشخص است. طبق ماده 2 و 3 معاهده هیرمند، درصورت نرمال و فوق نرمال بودن جریان آب در ایستگاه آبسنجی دهراوود، افغانستان موظف است حقابه ایران (برای مصارف شرب و زراعت) به میزان متوسط ۲۶ مترمکعب بر ثانیه معادل ۸۲۰ میلیون مترمکعب آب در سال بدهد. اما افغانستان با تکمیل بند انحرافی کمالخان که برخلاف معاهدهای عمل کرد که طبق آن موافقت کرده بود اقدامی نکند که ایران را از حقابه هیرمند محدود یا کلا محروم سازد.
منحیثالمجموع درست است اندک آبی بهسمت کشور ما روانه شده اما ذکر چند نکته ضروری است. اولا همین آبی هم که روانه شده طبق معاهده حقابه شرب و زراعت است و با توجه به اینکه در این مناقشه غیر از ایران و افغانستان، بازیگر سومی نیز به نام محیطزیست حضور دارد که نفس میکشد و مرزهای سیاسی انسانساخت ما را نمیشناسد. حق محیطزیست سالم حتی طی سالیان اخیر جز حقوق بشر هم بهرسمیت شناخته شده است، بنابراین باید بدانیم حقابه تالابهای هامون جدای از حقابه معاهده است.
دوما طبق جدول تقسیمات ماهانه داریم که براساس ماده ۲ و ۳ باید حقابه بهصورت لحظهای و در تمام طول سال از سد کجکی رهاسازی شود. یعنی جریان آب نباید در هیچ لحظهای قطع شود، عزیزان افغانستانی مطلعترند. مردم محلی حوضه آبریز هیرمند به امید اینکه به موقع آب روانه مزارعشان شود، میتوانند برنامهریزی کنند.
مورد سوم و مهمترین بحث اصلاح سرریز بند انحرافی کمالخان نیز ضروری است، این سازه علاوه بر سه کانال خروجی از سد، مازاد ظرفیت سد را که میتوانست بهسمت ایران جاری شود، توسط دو سازه جانبی با انحراف نزدیک به 180 درجهای بهسمت شورهزار گود زره برگردانده شده و عملا طی هفتههای اخیر مشاهده کردیم این سازه سبب انحراف آب از مسیر رودخانه هیرمند و بخش قابل توجهی از سیلابها به «شورهزار» شد. البته پیرو این موضوع، طرف ایرانی مذاکراتی با طرف افغانستانی انجام داده است ولی کمافیالسابق با وجود وعدههای مکرر کشور همسایه، تغییری در طراحی و اصلاح این بند صورت نگرفته است.
برخی بر این باورند که میشود با بارندگیهای سیستان حداقل بحران اولیه آب را حل کرد. اما مدیریت درستی در این زمینه وجود ندارد و به جای آن طرحهای میلیاردی در آنجا هزینه شده و تقریبا هیچ فایدهای نداشته، نگاه شما نسبت به این مساله چیست؟ آیا راهکاری برای آن دارید؟
اجازه دهید ابتدا این را روشن کنیم که اگر آب از آسمان بیاید، از زیر زمین با چاه ژرف بیاید و از دریا بیاید پاسخگوی نیازهای مردم سیستان و تالاب هامون نخواهد بود و راهی جز دیپلماسی و گرفتن حقابه قانونی مردم سیستان و حقابه تالاب هامون نیست. حال نکته مهم و کاملا درستی که اساتید دلسوز دیگری سالیان سال داد میزنند که سیستان بهشت پیمانکاران شده و به نام امنیت آب سیستان، شرایط سیاسی و هیدروپلیتیکی را وخیمتر کرده است.
اگر موافق هستید یک دودوتا چهارتا پیرو اثبات این نگرانی اساتید بکنیم. ببینید طبق گزارش پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، اعتبارات مصوب برای طرحهای محرومیتزدایی سیستانوبلوچستان در سال ۱۴۰۲ بیش از 2.5 هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده است که میشود گفت با رشد ۷۳ درصدی نسبت به سال ۱۴۰۱ مواجه بوده ولی از آن طرف وضعیت درجه محرومیت سیستان همچنان بر حسب شاخصهای دسترسی به مسکن مقرونبهصرفه، فقر شدید و دسترسی به آب شرب رنکینگ اول را دارد و محرومترین است. پس این بودجهها کجا میرود؟ ضمن آنکه در کجای جهان و حوزه فرامرزی دیدهاید جایی که عدم قطعیت بسیاری بالایی در دریافت آب از کشور همسایه است در همان منطقه وابستگی را به منابع آب فرامرزی بیشتر و بیشتر کنید؟ نمیشود که وابستگی را بیشتر کنید و از آن طرف ابزار و اهرم فشاری برای دریافت آب هم نداده باشید.
حال راهکار چیست؟ اولین راهکار این است که در شرایط بحرانی دست به هیچ کاری نزنیم و پروژه اورژانسی نتراشیم. مثلا در همین سیلاب بلوچستان اولین اقدام که مطرح بود این بود که سریعا سلسله سد و سازه بسازیم؛ اجازه دهید با صراحت بگویم بخش بزرگی از وضعیت امروز سیستان ماحصل این بحرانها و تعریف پروژههای اورژانسی بود. مثلا چاه ژرف را بهصورت اورژانسی تعریف کردیم، پاسخ چی شد؟ چقدر هزینه شد و چه کسانی این مبالغ چند صد میلیون دلاری را دریافت کردهاند و اثربخشیاش چقدر بود؟
حال میتوانیم بگوییم که چه کاری از دستمان برمیآید؟ باورم این است که برای کاهش درجه درهمتنیدگی مسالهای همچون سیستان که ابعاد مختلف حقوقی، سیاسی، اجتماعی، نهادی، هیدروپلیتیکی و... را دربرمیگیرد، باید تمام راهبردها و ابزارهای بینالمللی، منطقهای و ملی بر مرز دو کشور و مردم محلی آنجا یعنی بین مردم سیستان ایران و مردم زرنج افغانستان متمرکز شود؛ یعنی اگر وابستگی متقابلی است بین مردم آنجا باشد؛ این را هم بپذیریم منی که در تهران زندگی میکنم اگر بروم در قندهار سرمایهگذاری کنم یا قندهاریها سرمایهگذاری کنند در چابهار این پاسخ پایداری نخواهد بود چون منی که در تهران هستم تجربه زیستی نسبت به سیستان ندارم. نه خودم، نه اطرافیانم برای ماهها قرص و اسپری ضد آسم مصرف نکردهایم.
ما در کشور با بحران آب مواجهیم و با این وجود در خیلی از مناطق خشک مثل سیستان محصولات آببری مثل هندوانه کشت میکنند. این موضوع چقدر میتواند آسیبزا باشد و آیا میشود از آن جلوگیری کرد؟
جالب است بدانید که طبق پایگاه Wcc که درگیریهای آبی را شناسایی میکند تقریبا یکسوم درگیریهای آبی بعد از سال ۲۰۲۰ شناسایی شدهاند! البته این صرفا به معنی آن نیست که آب عامل درگیری است و میتواند عامل همکاری هم باشد؛ اما این نشان از وضعیت تشدید نزاع بر آب را در سالهای اخیر نشان میدهد، یعنی آب به روز برای جوامع مهمتر شده است.
به قول یکی از اساتیدم، «مشکل ما این است که میخواهیم در کشاورزی هلند باشیم؛ در فناوری سیلیکونولی و در محیطزیست دانمارک و فنلاند باشیم.» واقعا چه ضرورتی وجود دارد ایران چند دهه جزء پنج کشور صادرکننده هندوانه باشد؟ محصولی پرآببری مثل هندوانه در جایی که عدم قطعیت بالایی در دریافت آب داریم، کشت میشود. سالیان پیش در سیستان حتی صادرات هندوانه هم داشتیم ولی الان کمتر است. هر عدد هندوانه از زمان کشت تا برداشت تقریبا۵۰۰ لیتر آب نیاز دارد. واقعا صرف این میزان آب برای تولید هر عدد هندوانه و فروش یا صادر کردن آن با بهایی ناچیز به هیچ وجه بهصرفه نیست. متاسفانه سیاستهای حمایت از تولید محصولات کشاورزی پرآبخواه در مناطقی که با محدودیت آبی مواجه هستند، از قضا کاملا مقابل رویکرد آب مجازی است. ما نباید افتخار کنیم که صادرکننده اول هندوانه هستیم. به عبارتی صادرکننده حجم قابلتوجهی آب شیرین در شرایطی هستیم که درجه محرومیت منطقهای مثل سیستانوبلوچستان اینگونه است. به گفته سخنگوی گمرک در سال ۱۴۰۱، ما ۱۱ میلیون دلار به ترکیه و 6.4 میلیون دلار به افغانستان هندوانه صادر کردیم. به نظر شما ترکیه دارد چه کار میکند؟ قرار است کشاورزی را در حوضه فرامرزی ارس توسعه دهد و آب را مهار کند.
از نظر هیدروپلیتیکی این بیانکننده نکته و پالس مهمی برای مسئولین مربوطه است، یعنی دقیقا کشوری مثل ایران که نباید وابستگیاش را در حوضه فرامرزی به آب بیشتر کند از قضا دارد همین کار را میکند و حتی در حوضههای شمال غربی و برعکس کشورهای افغانستان و ترکیه بهعنوان کشورهای بالادست روزبهروز وابستگیشان را به منابع آب بیشتر میکنند. مطالعات ما حاکی از این است که این کشور بهشدت بهدنبال این است که وابستگی را در سطح محلی به منابع آب بیشتر کند، یعنی عملا در سالهای پیش رو ما دیگر فقط طرف حساب دولت افغانستان نیستیم بلکه با مردم محلی افغانستان که حالا از طریق کشاورزی و وابستگی به منبع آبشان ارتزاق میکنند، روبهرو هستیم و اصطلاحا دیگر مناقشه دولت با دولت نیست بلکه دولت با مردم افغانستان خواهد بود و این زنگ خطر است.
بهعنوان سوال آخر، وضعیت کنونی روند دریافت حقابه، عملکرد دیپلماسی ایران، کمیساری آب و مقامات طالبان را چگونه میبینید؟
واقعیت خوشبین نیستم چون تفاوتی بین استراتژی هیدروپلیتیکی امارت اسلامی با دوران غنی نمیبینم؛ هر دو بهشدت دنبال این بودند و هستند که منابع آبهای فرامرزی کشور خود را حتی با دست بردن در طبیعت مهار کنند و البته شاید یکی از تفاوتهای امارت اسلامی با دوران رئیسجمهور غنی این هست که برای کسب و مشروعیت و اینکه طیفهای مختلف افغانستانی را همراه کنند، روی ابرپروژههای کلان که طی سالیان به تعویق افتاده بود مانند پروژه کانال قوشتپه که در زمان حاکمیت محمد داوود خان بر افغانستان و بین سالهای۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ طراحی شد و بهطور غیر مستقیم بر کشور ایران نیز اثر میگذارد، بروند. در بیانه قبلی که طالبان اردیبهشت۱۴۰۲ منتشر کردند گفتند که منطقه دچار خشکسالی است و امارت اسلامی تعهد میدهد که آب ایران را طبق معاهده بدهد؛ خب حالا که سیل آمد، پس پاسخ به این سوال مهم از طرف افغانستانی که چرا چندین برابر حقابه آب مجدد به شورهزار گودزره منحرف شد؟ و چرا سرریز کمال خان اصلاح نمیشود؟منحیثالمجموع اگرچه مذاکره یکی از فوقالعادهترین تعاملات بشری به حساب میآید، اما گاهی اوقات مذاکره نکردن خودش یکی از بهترین استراتژیها و تکنیکهایی است که میتواند مجموعهای را به نتیجه برساند اما به شرط و شروطی! بدون تقویت ابزارهای متعدد قدرت، نشستن پشت میز مذاکره با این توهم که مذاکره کردیم، ما را به نتیجه مطلوب نخواهد رساند. بهشخصه یکی از نگرانیهای عمدهای که با توجه به انجام بیش از ۲۷ دور نشست و مذاکره دارم این است که طی مذاکرات هویت ایرانی تضعیف شود! بر این باورم که مذاکره ایران با افغانستان بر سر حقابه هیرمند اگر فرآیند همگرایی اسلامی و منطقهای را تسهیل و تسریع میکند، مناسب است ولیکن بدون تجهیز و تقویت ابزارهای قدرت حضور در این نشستها، همانگونه که قبلا نیز گفته شد ما را به نتیجه مطلوبی نخواهند رساند و در مجموع هرچند مذاکره گام بسیار مهمی است؛ ولیکن در پایان بخشیدن به این منازعه که در سطوحی لااقل هویتی است باید حساسیتها و ظرافتهای هویتی بهشدت لحاظ شود. درنهایت فکر میکنم نهتنها سیاست یک نهاد یا دو نهاد؛ بلکه سیاست کلی جمهوری اسلامی سازش با طالبان است و البته نگرانی نسبت به سازش؛ حقیقتا سازشی که قرار است منجر شود به مشروعیت دادن به امارت اسلامی یا خیر؛ یا سازشی است مقطعی با طالبان تا میانهروهایشان تقویت و تندروهایشان تضعیف شود و سازشی است مقطعی بهخصوص در این انتقال قدرتی که زیرپوستی در جهان در حال شکلگیری است و نقشی که افغانستانی بهعنوان پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان در تثبیت هژمونی کشور ایران میتواند داشته باشد. دیدگاهم این است که اگر ناگریزیم از سازش لااقل باید این سازش مقطعی باشد.