متن پیش رو ارائه با سخنرانی کیهان برزگر عضو هیاتعلمی و مدیرگروه علوم سیاسی و روابط بینالملل واحد علوموتحقیقات در این مراسم است که به بررسی «تاثیر ابعاد استراتژیک و بینالمللی عملیات «وعده صادق» بر جایگاه بینالمللی ایران» میپردازد.
اجازه دهید اینگونه آغاز کنم که یکی از مهمترین وظایف دستگاه دیپلماسی کشور و استادان روابط بینالملل اقناع و آگاهی افکار عمومی داخلی، فرهیختگان دانشگاهی و اعضای هیاتعلمی دانشگاهها نسبت به روندهای صحیح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی حاکم بر صحنه سیاست جهانی و تاثیرات آن بر منافع ملی کشورمان است. حتما شما بزرگواران تاکنون از ماهیت، روند وقایع و اخبار این عملیات بزرگ آگاه شدهاید، بنابراین اجازه دهید از یک زاویه تحلیلی تاثیرات راهبردی این عملیات را در دو قالب «ماهیت» و «روند» خدمت تان ارائه کنم.
بهلحاظ ماهیت این عملیات، سه نکته مهم قابلتوجه است. نخست، تعادل بین ایجاد «بازدارندگی» و «ممانعت از جنگ مستقیم». عملیات «وعده صادق» حرکت هوشمندانه نظامی برای اثبات جایگاه منطقهای و بینالمللی بود. از یکطرف ایران سعی کرد از گسترش جنگ در منطقه جلوگیری کند که بهنوعی خواسته رژیمصهیونیستی نتانیاهو برای جبران شکست عملیات نظامی ارتش اسرائیل علیه مردم بیگناه غزه پس از عملیات «طوفان الاقصی» است. ضمن اینکه تصمیمگیران کشورمان آگاهند که گسترش جنگ و بیثباتی عواقب غیرقابلپیشبینی برای یک ملت بههمراه دارد. از طرف دیگر ایران سعی کرده از فرصت استفاده کند تا جایگاه ژئوپلیتیک خود را در منطقه بهضرر رژیم اسرائیل ارتقا بخشد. این رژیم درطول سالهای گذشته به هر نحوی که توانسته دشمنی واقعی خود را نسبت به ملت و دولت ایران نشان داده است. از ترور دانشمندان هستهای و فرماندهان نظامی گرفته تا شکاف بین ایران و همسایگان مسلمان و لابیهای گسترده در جهان بهویژه در آمریکا به بهانه تهدید بودن برنامه صلحآمیز هستهای ایران برای صلح و امنیت جهانی که منجر به خروج آمریکا از برجام و تحمیل تحریمهای سخت اقتصادی علیه کشورمان شد. هدف رژیم اسرائیل از این اقدامات فروپاشی ایران از درون و حتی تجزیه کشورمان بود. قدرت فزاینده ایران و رهبری محور مقاومت برای کشور کوچکی مثل اسرائیل تبدیل به یک کابوس مرگبار شده است. بر همین مبنا روایتسازی رسانهای از مظلومیت این رژیم علیه کشورمان همچنان ادامه دارد. نهایتا هوشمندی عملیات «وعده صادق» به آگاهی جمهوری اسلامی ایران به محدودیتهای استراتژیک خود در مواجهه با دشمنان است. این عملیات با هدف ضربه به پایگاههای نظامی و بدون ضربه زدن به اهداف غیرنظامی و زیرساختهای اسرائیل صورت گرفت. بهواقع تصمیمگیران کشورمان واقف بودند که تا کجا باید پیشبروند تا اجماع سیاسی غرب را بشکنند که این عملیات در قالب دفاع مشروع و پاسخ به حمله رژیم نتانیاهو به مکان دیپلماتیک ایران است، پس این عملیات ضمن بازگرداندن معادله بازدارندگی با قوت بیشتر مانع از یک جنگ مستقیم شد.
نکته دوم بهلحاظ ماهیت عملیات «وعده صادق»، تقویت دیپلماسی منطقهای دربرابر دیپلماسی قدرتهای بزرگ است. این عملیات صحنه «میدان»، یعنی عملکرد نیروهای مسلح کشورمان را با صحنه «دیپلماسی»، یعنی عملکرد دستگاه سیاست خارجی کشورمان را با یکدیگر بیشتر هماهنگ کرد. ایران صرفا با اتکا به توان عملیاتی و سیاسی خود و بدون کمک از هیچ یک از دولتهای نزدیک بهخود همچون روسیه و چین این عملیات را انجام داد. در مقابل تمام قدرتهای غربی با تمامی امکانات پدافندی، سیاسی، و رسانهای به کمک اسرائیل آمدند. اما درنهایت برنده این تحول بنابر اذعان خود غربیها ایران بوده است. پیش از این شکست دیپلماسی قدرتهای بزرگ در جنگهای افغانستان، سوریه، یمن و اخیرا اوکراین و غزه کاملا آشکار شد. غرب به تکنولوژی و تسلیحات پیشرفته مجهز است، اما بهنظر من سایز سرزمین یک کشور، جمعیت و اراده سیاسی یا بهعبارتی ترکیبی از موقعیت ژئوپلیتیک و تاریخ تمدنی حرف نهایی را در مواجهه با دشمنان میزند. بر همین مبنا روسیه در جنگ اوکراین تاکنون پیروز میدان است. رژیم اسرائیل بیتردید در مواجهه با ایران ناچار به قبول شکست و ناتوانی است. اسرائیل و غربیها نتوانستهاند بهلحاظ سیستم اطلاعاتی مانع از عملیات «طوفان الاقصی» شوند و اینگونه آسیبپذیری شدید ارتش بهاصطلاح شکستناپذیراسرائیل یک جنگ نامتقارن با نیروهای محور مقاومت آشکار شد. اسرائیل تاکنون هیچ موفقیت چشمگیر نظامی و سیاسیای در غزه نداشته، جز اینکه نزدیک به 35 هزار نفر از مردم بیگناه را قتل عام کرده است. حماس هم نزدیک به 80 درصد از توانایی نظامی و عملیاتی خود را حفظ کرده است. آخرین مرحله جنگ این است که رژیمصهیونیستی به منطقه رفح در جنوب غزه حمله کند شاید بتواند کاری انجام دهد که در اینجا هم بهدلیل محدودیتهای سیاسی بینالمللی و هم عدم برخورداری از ظرفیت نظامی لازم در هدایت جنگ با نیروهای نامتقارن موفق نمیشود.
اکنون آمریکا و غرب در دو جبهه اوکراین و غزه درگیر جنگ و رقابت با قدرتهای غیرغربی مثل روسیه، چین و ایران هستند. روسیه اکنون با 48 کشور دنیا در قالب ناتو و غیرناتو درحال جنگ است و چین هم از این کشور پشتیبانی اقتصادی میکند. به این لحاظ چشمانداز مصالحه بین قدرتهای بزرگ و کارآمدی دیپلماسی آنها برای حل مسائل جهانی و منطقهای بسیار تاریک است. با وجود این جنگها، کشورهای منطقه نفسی کشیدهاند و حتی همپیمانان آمریکا مثل عربستانسعودی و ترکیه از روسیه حمایت میکنند برای اینکه منطق منفعتمحوری آمریکا در هدایت روندهای جهانی را دیدهاند. مثل زمانی که آمریکاییها از افغانستان یکشبه خارج شدند و افغانستانیهای امیدوار به پیامآوران بهاصطلاح دموکراسی را بهحال خود رها کردند، چون آمریکاییها براساس منافع به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند طالبان را در میدان افغانستان شکست دهند و یکباره میلیونها افغانستانی را که برایش بهعنوان مترجم و کارگزار و... کار کرده بودند، بهحال خود رها کردند. این یک نمونه آشکار از شکست دیپلماسی قدرتهای بزرگ است. بهنظر من دیپلماسی قدرتهای بزرگ از طریق هدایت جنگها و تحریمها و صدور قطعنامهها همچون جنگ یمن و اکنون غزه محکوم به شکست است و حتی بر مشکلات منطقه میافزاید. در این شرایط، دیپلماسی منطقهای عملکرد بهتری دارد و حتی میتواند به کمک دیپلماسی قدرتهای بزرگ بیاید که دارای حق وتو هستند. عملیات وعده صادق پیام مهمی به کارآمدی دیپلماسی منطقهای با مرکزیت ایران دربرابر دیپلماسی قدرتهای بزرگ است. دیپلماسی قدرتهای بزرگ مثل آمریکا، چین و روسیه هیچ کدام نتوانستند بدون کمک کشورهای منطقهای مثل ایران، عربستان و قطر و عمان، حتی کانال مذاکرهای بین دو طرف جنگ باز کنند. پس ما عصر جدیدی در تقویت دیپلماسی منطقهای را شاهدیم و این عصر تقویت «جهان غیر غربی» دربرابر «جهان غربی» است. ظهور ایران در جهان غیرغربی میتواند جایگاه این جهان را دربرابر غربیها تقویت کند.
نهایتا نکته سوم بهلحاظ ماهیت عملیات وعده صادق، شکست روایتسازی مظلومیت قوم یهود و آسیبناپذیری اسرائیل برمیگردد. مظلومیتسازی قوم یهود توسط رژیم اسرائیل با تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی جهانی، ابزار رسانه و فیلمهای هالیوودی و... فراتر از حد تصور است. این رژیم همیشه روایت میکند که یهودیها سوژه خشونت و رادیکالیسم و قربانی تروریسم در کل جهان و بهویژه در منطقه هستند. عملیات طوفان الاقصی، جنگ غزه و عملیات وعده صادق این روایتسازی یهودیان را بهچالش کشیده است. رژیمصهیونیستی نتانیاهو آن افتضاح حقوق بشری را در غزه انجام داد، بهگونهای که خشم افکار عمومی جهانی را برانگیخت. هماکنون تظاهرات گسترده توسط مردم و دانشجویان در کشورهای غربی با تاکید بر مظلومیت مردم فلسطین در جریان است. عملیات وعده صادق نشان داد این روایتسازی آسیبناپذیری قدرت بهاصطلاح عظیم نظامی رژیمصهیونیستی در اساس دچار خدشه است و سلاحهای اتمی هم راحت به کارش نمیآید و ترساندن بقیه قومهای دنیا توسط لابیهای یهودی هم با چالش جدی روبهرو شده است. اشتباه استراتژیک رژیم نتانیاهو سبب شده موضوع فلسطین جنبه جهانی پیدا کند. در این خصوص حمایت ایران تاثیرات جدی گذاشته و عملیات وعده صادق هم آن را تکمیل کرده است. این عملیات بهگونهای میتواند خیلی از تحولات سیاسی را متعادل کند، ازجمله مذاکرات بین حماس و رژیم اسرائیل یا رفتن بهسمت «راهحل دو دولت» شدن که اکثریت اسرائیلیها طرفدار آن نیستند. حکومت خودگردان هم حکومتی سازشکار است و حس مبارزهگری خود را از دست داده است. تا پیش از عملیات طوفان الاقصی اسرائیل کلا راهحل دو دولت را کنار گذاشته بود و به ساختوسازهای خود در کرانه باختری ادامه میداد.
اما در قسمت دوم بحث اجازه دهید چند نکته را درباره «روند» تاثیرگذاری استراتژیک این عملیات ارائه کنم: نخست، تثبیت وضعیت قدرت منطقهای ایران است. ایران کشوری است که سایز، جمعیت و تاریخ دارد و استحقاقش این است که قدرت بزرگ منطقهای باشد و الان با این عملیات اثبات کرده ارادهاش را دارد یک قدرت جهانی باشد. تاریخ معمولا در روابط بینالملل تکرار نمیشود، اما ریتمهای تاریخی در نقاط عطف خواسته ملتها تکرار میشوند. بازگشت به قدرت منطقهای و جهانی یک ریتم تاریخی است که به سوابق قدرتمند کشورمان و تاریخ و تمدن غنی و خواست ملت ایران برمیگردد. قدرت بزرگ شدن ایران یک جبر تاریخی و جغرافیایی است و اکنون با این عملیات در نقطه عطف آن قرار گرفتهایم. این عملیات قدرت و توان بازدارندگی و اراده سیاسی ایران را نشان داد که میتواند پیامی به تحریمکنندگان غربی برای پذیرش نقش قدرتمند منطقهای ایران باشد و حتی شرایط را برای گشایش اقتصادی فراهم کند. البته صادقانه بگویم این تحولات الزاما به این معنا نیست که قدرت آتش اسرائیل یا آمریکا را تضعیف کرده است. آنها میگویند مثلا 99 درصد موشکها را زدهایم، اما به قول رهبر انقلاب اصلا موضوع چیز دیگری است، چون هدف ایران اثبات ارزش استراتژیک نقش و جایگاه قدرتمند خود در صحنه بینالمللی بوده است. ارسال کمی و حجم بالای پهپادها و موشکها با هدف تاثیرگذاری کیفی و اثبات اراده سیاسی بوده است. بنابراین نباید الزاما عملیات وعده صادق را به مواجهه مستقیم ایران و اسرائیل تقلیل داد. بهواقع ایران دربرابر مجموعه غرب و متحدانش ایستاد و با اتکا به توان ملی و مستقل خود پیروز میدان این عملیات شد. ایران به جهان این پیام را فرستاد که خاک و سرزمین یک مفهوم مقدس برای کشور است و هرگونه حمله با پاسخ قوی مواجه خواهد شد. این تحول استراتژیک، نقطه عطفی در تثبیت قدرت منطقهای و جهانی ایران است. به نظر من رژیم نتانیاهو یک اشتباه بزرگ استراتژیک کرد و نباید از خط قرمز سرزمینی ایران میگذشت. البته الان فهمیدهاند ارزش آن را نداشته به کنسولگری ایران حمله کنند، همانطور که ترامپ نباید به تحریک اسرائیلیها از برجام خارج میشد، چون این حرکت اشتباه باعث شد ایران فعالیتهای هستهای خود را گسترش دهد و به دستاوردهای بیشتری برسد. البته این مساله هزینههای اقتصادی زیادی در حوزه تحریمها برای ملت هم داشت اما فراموش نکنیم این آمریکاییها بودند که از توافق هستهای (برجام) خارج شدند و امید صادقانه ملت ایران برای حل مشکلات فیمابین و رفع تحریمها را بر باد دادند.
نکته دوم بهلحاظ تاثیرگذاری در روند عملیات «وعده صادق» مربوط به آسیبپذیری نظامی و سیاسی رژیم اسرائیل است. این عملیات طوفان الاقصی نشان داد اسرائیل به وسیله نیروهای غیرمتعارف شدیدا آسیبپذیر است و این علیرغم تبلیغاتشان نشان داد که فقط توسط تانکها و... میتوانند به یکجا حمله کنند. البته آنها جمعیتی دارند که هر لحظه آمادگی آن را دارند سرزمینهای اشغالی را ترک کنند. تسلیحات اتمی هم به کارش نمیآیند، چون استفاده از آنها هم آداب و رسومی دارد، همانطور که روسیه نیز در اوکراین استفاده نکرد. این تقابل برای بازیگران منطقهای که بهصورت شبکهای کار میکنند و هرکدامشان منافع محلی خود را دارند، فرصت مناسبی فراهم کرد. بهعنوان نمونه حوثیها در یمن احساس کردند الان نقطه عطفی پیدا شده که به بیان جایگاه برتر خود در منطقه دریای سرخ بپردازند. آمریکا و انگلیس هم با حملات هوایی به هیچ عنوان قادر به مدیریت نیروهای انصارالله در یمن نیستند. اکنون معمای بزرگ امنیتی این قدرتها چگونگی مواجهه با انصارالله یمن است. حشد الشعبی در عراق خواستار اخراج آمریکاییهاست. البته همه گروههای سیاسی در عراق خواهان خروج نظامیان آمریکا از این کشور هستند که از زمان حضور خود منشأ شکاف سیاسی و بیثباتی در این کشور بودهاند. رژیمهای عربی محافظهکار زمانی فکر میکردند آمریکا برایشان امنیت میآورد، اکنون به این واقعیت پیبردهاند که آن کشور بیش از اندازه در حیات و ممات آنها دخالت میکند و خواهان همکاری منطقهای و تنوعسازی روابط بینالمللی خود با دنیای غیرغربی و جهان شرق هستند. برای سالیان طولانی، روایتگری غربیها اعراب را بهسمت تنش با ایران میکشاند، اما اکنون معادله روابط بنابر جبر تاریخی و جغرافیایی تغییر کرده است. با جنگ غزه معادله بازدارندگی که بهنفع بازیگران غیردولتی و بهضرر اسرائیل تغییر کرده بود، اکنون با عملیات وعده صادق این معادله برتر تکمیل شده است. این بازیگران غیردولتی که برای بقا و حفظ خودشان در کشورهای میزبان بهوجود آمده بودند، درطول زمان عملیاتی و تهاجمی شده و وارد بازیهای استراتژیک منطقه و تقابل با نیروهای بیگانه شدهاند. اکنون عملیات وعده صادق خون تازهای به این نیروها وارد کرده است.
نکته دوم در روند تاثیرگذاری استراتژیک این عملیات بر جایگاه بینالمللی ایران مربوط به برتری ژئوپلیتیک ایران و اثبات قدرت ملی در مواجهه با دشمنان است. همانگونه که در بالا اشاره کردم این عملیات نشان داد چگونه ژئوپلیتیک، تاریخ و اراده ملی بر تکنولوژی و سیستم اطلاعاتی غربیها به برتری رسید. اسرائیل یک کشور کوچک با یک فرودگاه بزرگ بینالمللی و پنج کارخانه آبشیرینکن، جمعیتی محدود و... با تنگنای شدید ژئوپلیتیک است. اسرائیل در یک جنگ متعارف بدونحمایت نظامی و اطلاعاتی و پدافندی آمریکائیها و غرب قطعا شکستپذیر است. اسرائیلیها یک ضربالمثل دارند که میگوید «هیچکس نمیتواند در مورد چگونگی حفظ امنیت ما را قضاوت کند.» معنیاش این است که حتی بدون اطلاع آمریکا هم عملیات میکنیم، اما عملیات وعده صادق نشان داد اسرائیلیها توان لازم و مستقل برای دفاع از خود را بدونحمایت غربیها ندارند، مثلا در همین عملیات وعده صادق، نتانیاهو شخصی است که گفته میشود حتما جواب یک اقدام نظامی را میدهد اما چون جو بایدن رئیسجمهور فعلی ایالاتمتحده در آستانه انتخابات است، کابینه صهیونیستی نتانیاهو را قانع کرده جواب حمله ایران را در حداقلترین شکل ممکن از طریق چند ریزپرنده و یک حمله موشکی ناکارآمد بدهد. در اینجا آمریکا بهدرستی استدلال کرده که اصلا به مصلحت منطقه نیست جنگ دیگری در آن آغاز شود و مهمتر اینکه پاسخ ایران را قطعی و شدیدتر- بهلحاظ برتری ژئوپلیتیک- خواهد داد و اراده سیاسی لازم را هم دارد. آمریکاییها بهصراحت اعلام کردهاند این بار از اسرائیل در پدافند هوایی حمایت نمیکنند، چون دیگر ظرفیت کافی و لازم را در شرایط کنونی ندارند، لذا رژیم نتانیاهو مجبور شد منطق استدلال آمریکاییها را بپذیرد. دولت بایدن بهدرستی میداند هر گونه جنگ و بالا رفتن قیمتهای انرژی قطعا منجر به شکست او در انتخابات میشود و برای همین آمریکا بهدنبال تنش و جنگ دیگری با ایران نیست. در همین ارتباط، پیام بینالمللی دیگر این عملیات- علاوهبر پیامی که به غربیها داده شد- پیام روشن به نیروهای مقاومت و کشورهایی همچون روسیه و چین است که به ارزش استراتژیک ایران بیشتر واقف شدهاند. ایران با این عملیات نشان داد از نیروها و متحدان منطقهایاش حمایت میکند. این عملیات برای رژیمهای محافظهکار عربی منطقه هم یک پیام آشکار بهلحاظ قدرت و توانایی بازدارندگی ایران در شرایط ژئوپلیتیک برتر داشت. ظهور ایران در مجموعه جهان غیرغربی جایگاه استراتژیک ایران را در نظم جهانی تقویت کرده است.
نهایتا نکته سوم در مجموعه تاثیرگذاری بر روندها این است که باید پذیرفت عملیات طوفان الاقصی منجر به تقویت وفاق غرور و انسجام ملی شده است. این عملیات، اقتدار و عیار تصمیمگیری رهبری ایران در معادلات کلان استراتژیک و در سطح جهانی را به اثبات رساند و این نکته را تصریح کرد که دفاع از خاک و سرزمین و اصول و ارزشها در قالبی هوشمندانه بر مشروعیت و اقتدار ایران در عرصه منطقه، جهان اسلام و نظام بینالمللی میافزاید. تصمیمگیری به انجام این عملیات در دوران سخت بحران و با عملکردی مقتدرانه در تاریخ معاصر ایران منحصربهفرد است.