اما در سالهای گذشته، کمبود بودجه و حرکت به سمت خصوصیسازی باعث شده مدارس غیرانتفاعی گسترش قابل ملاحظهای پیدا کنند. دولت میگوید با سپردن بخشی از کار به مدارس غیرانتفاعی که خودشان هزینههایشان را از طریق شهریهها تامین میکنند، قسمتی از هزینههایش را کم میکند و بخشی از مشکل کمبود بودجه دولت در این زمینه برطرف میشود.
فخرالدین احمدیآشتیانی، وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش هم درباره «آموزش و پرورش» گفته است: «واقعیت این است که دولت بهتنهایی از پس این کار برنمیآید. وقتی از مشارکت بخش خصوصی بهرهمند شویم کمک میشود تا بیشتر به مدارس دولتی بپردازیم و سرمایهگذاری بهتری انجام دهیم و بر کیفیتبخشی مدارس دولتی تمرکز کنیم.» اما توسعه مدارس غیردولتی علاوهبر اینکه اصل 30 قانون اساسی را زیر سوال میبرد، با عدالت آموزشی هم در تضاد قرار میگیرد؛ عدالتی که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز بر آن تاکید شده است. مدارس دولتی بعضا دارای کلاسهایی با جمعیت بالاتر از حد استاندارد بوده و گاه با کمبود امکانات روبهرو هستند. خانوادههایی که امکانات مالی داشته باشند، ترجیح میدهند شهریههای سنگین مدارس غیرانتفاعی را پرداخت کنند تا فرزندشان به جای مدرسه دولتی و آموزش رایگان طبق اصل 30 قانون اساسی، به مدارس غیرانتفاعی برود. اما وزارت آموزش و پرورش چه منابع پایداری را میتواند تعریف کند که برای جبران کمبود بودجه، به طرف گسترش مدارس غیردولتی نرود و روزی نرسد که مدارس غیردولتی در اکثریت قرار گرفته باشند؟ بخش اول همان چیزی است که وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش در برنامههایش هم به آن تاکید کرده و آن اینکه نگاه به آموزش و پرورش باید سرمایهای باشد و وزیر برای گرفتن بودجه التماس نکند؛ بلکه همه به اهمیت آموزش و پرورش پی ببرند و التماس کنند که به این بخش مهم بودجه بیشتری اختصاص بدهند. این تخصیص بودجه هم در بخش معیشت معلمان، هم در امکانات و بخش سختافزاری و هم در پژوهشهای آموزشی به کار گرفته میشود و بر کسی پوشیده نیست که بودجه، میتواند آموزش و پرورش را متحول کند؛ نه مصوبهها و برنامههای کلی که امکان اجرا پیدا نمیکنند.
بخش دوم برای موضوع بودجه اما در مدارس قابلیت اجرا دارد. اتفاقی که هماکنون به شکلی ناقص و پرنقص در مدارس دولتی میافتد. به جای توسعه مدارس غیرانتفاعی و دامن زدن به ناعدالتی آموزشی، باید به فکر منابع کسب درآمد در خود مدارس هم بود؛ البته به شکلی که نگاه غالب مدیران آموزشی، کسب درآمد نباشد. این کسب درآمد میتواند از طریق برگزاری کلاسهای فوق برنامه باشد. کلاسهایی البته خارج از کتابهای درسی و سیستم آموزشی است، چراکه نظام آموزشی نباید به شکلی باشد که نیاز به کلاسهای تقویتی درسی بهطور ملموس برای بیشتر دانشآموزان حس شود. کلاسهای ورزش در محیط مدارس، کلاسهای زبان، موسیقی و... میتواند در برخی مدارس برگزار شود تا حداقل بخشی از هزینههای مدارس را تامین کند. دانشآموزانی که والدینشان از تمکن مالی بالاتری برخوردارند میتوانند در کلاسهای فوقبرنامه خارج از سیستم آموزش و پرورش شرکت کنند و آموزشهایی خارج از آنچه در سیستم یکپارچه آموزشی در نظر گرفته شده، ببینند.