کد خبر: 14391

به استقبال بازی بزرگ

ال‌کلاسیکو به‌مثابه تاریخ اسپانیا

کرایف با سبک فوتبال کاملا جدیدش که هنوز به‌عنوان توتال‌ فوتبال شناخته نشده بود، نه‌تنها ال‌کلاسیکو و بارسا را تغییر داد، بلکه در کلیت فوتبال نیز تغییر ایجاد کرد. این سبک شناور و چرخشی، فوتبال ساکن را دگرگون کرد، همچنین فرم رایج فوتبال را از ۴-۲-۴ به ۲-۴-۴ تغییر داد.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کمتر رقابت فوتبالی‌ای مثل ال‌کلاسیکو چنین تنش دیرپا و اهمیت تاریخی دارد. داستان‌های آلفردو دی‌استفانو، ژنرال فرانکو، سانتیاگوبرنابئو و لوییز فیگو، داستان‌هایی افسانه‌ای هستند و آتش‌بیار معرکه و رقابت بین مناطقی هستند که تمام یک ملت را درگیر می‌کند و جهان را شیفته.


ریشه‌های رقابت

دوران پیش از فرانکو: (ژنرال فرانسیسکو فرانکو، دیکتاتور اسپانیایی که پس از پایان جنگ‌های داخلی در اسپانیا از سال 1939 تا 1973 به شیوه‌های اقتدارگرایانه بر اسپانیا حکومت کرد. وی در تمام این سال‌ها برای مخالفت با کاتالانی‌ها حامی رئال‌مادرید بود.)

بسیاری از راویان ال‌کلاسیکو روزهای آغازین تاریخ این رقابت را نادیده می‌گیرند. مطمئنا دشمنی داغ این روزهای این دو تیم از دوره فلانجیستی (ایدئولوژی مربوط به دوره فرانکو) اسپانیا ناشی شده است، با این حال زمینه‌های این رقابت در فرهنگ اسپانیایی نهفته است. فیل‌بال ماربو معتقد است رقابت‌های منطقه‌ای (regional) در نتیجه سیاست‌های تاریخی تمرکزگرایی حکومت اسپانیا، همیشه در سرتاسر اسپانیا وجود داشته است. وی خاطرنشان می‌سازد «مادرید با ایده مرکزگرایی ساخته و بقایافته است»؛ به لحاظ جغرافیایی نیز دقیقا در مرکز اسپانیا قرار گرفته است، در تقابل با مناطق کناری.

در نتیجه از زمان تاسیس باشگاه‌های اسپانیایی، رقابت‌های منطقه‌ای امری طبیعی و متداول بود. هیچ‌چیزی بهتر از یکی از اولین رویارویی‌های این دو باشگاه در تورنمنتی کوچک در سال 1920 این نکته را توضیح نمی‌دهد. این تورنمنت که به یادبود تاج‌گذاری آلفونسوی سیزدهم (پادشاه اسپانیا از سال 1886 تا سال 1931) برگزار شد، با حضور دو باشگاه از مادرید و بارسلونا و همچنین باشگاه ویزکایا (vizcaya) از باسک برگزار شد. بارسلونا در بازی آغازین اف‌سی مادرید (نام رئال در آن زمان) را با نتیجه سه بر یکشکست داد و سپس دو بر یک مغلوب ویزکایا شد. با این حال اهمیت سیاسی قصه در بازی برای مقام سومی آشکار گشت. برگزارکنندگان که تورنمنت را با عجله و شتاب برنامه‌ریزی کرده بودند برآشفتند چراکه تورنمنتی که برای پادشاه جدید کاستیل تدارک دیده شده بود، توسط باسکی‌ها و کاتالان‌ها فتح شد.

با پایان یافتن جنگ‌های داخلی در سال 1939، نیروهای ناسیونالیست ژنرال فرانسیسکو فرانکو کنترل کشور را در دست گرفتند. بعد از اشغال مادرید در 28 مارس تا پایان جنگ، ال‌جنرالیسمو (لقب فرانکو) کوشید دولت تازه شکل‌گرفته اسپانیا را متحد کند. وی به کرات از سیاست‌هایی چون قتل، شکنجه و فشار سیاسی برای سرکوب احساسات ضدناسیونالیستی استفاده کرد. جدایی‌طلبان در نواحی پیش‌تر خودمختار، بیشتر از هر چیزی او را نگران کردند و از آنجایی که کاتالونیا به‌شدت با سیاست‌های مرکزگرای فرانکو جنگیده بود، او را بسیار خشمگین ساخته بود.

در همان زمان فوتبال به دلالتی مهم برای نمود فرهنگی (cultural expression) بدل شده بود. از این رو فرانکو شروع به استفاده از فوتبال به‌عنوان ابزاری تبلیغاتی برای رژیم جدید کرد. وی کوشید در عملکرد و فعالیت بارسلونا که نمادی برای غرور کاتالان بود، خلل ایجاد کند و همزمان از تیم پایتخت، یعنی رئال‌مادرید که رقیب دیرینه بارسلونا بود حمایت کند. فرانکو درواقع اشتیاقی حقیقی به فوتبال نداشت و تنها می‌کوشید از رئال‌مادرید به‌عنوان وسیله و ابزاری در جهت سیاست‌های دولت فالانژیست استفاده کند.

تاریخ نمونه‌های بسیاری از دخالت سیستماتیک فرانکو در فوتبال اسپانیا را نشان می‌دهد. برای مثال به‌منظور تثبیت ممنوعیت شدید زبان‌های منطقه‌ای، فرانکو خواست که نام باشگاه از اف‌سی بارسلونای زبان کاتالانی به معادل اسپانیایی آن یعنی بارسلونا سی‌اف (Barcelona CF) تغییر کند. به لحاظ نمادین چنین تغییری نوعی دلالت فرهنگی بود که نشان می‌داد جامعه کاتالانی توسط حکومت جدید اسپانیا تحمل نمی‌شد.

داستان دیدار نیمه‌نهایی جام جنرالیسیمو (جام پادشاهی سابق) در سال 1943 دخالت آشکاری را نشان می‌دهد. بارسلونا بازی رفت را در خانه به‌راحتی سه بر صفر برد و به نظر می‌رسید کنترل اوضاع را در اختیار دارد. با این حال در سفر به پایتخت، مسئول امنیت کشور به دیدار بازیکنان بارسا رفت. گفته می‌شود او به بازیکنان بارسا بخشندگی و مساعدت دولت را یادآور شده است که به آنها اجازه می‌دهد در کشور بمانند و از این رو به‌طور ضمنی آنها را تهدید کرد. بازیکنان نکته را دریافتند و بازی را 11 بر یک واگذار کردند.

 اگرچه غالب حمایت‌های فرانکو در لفافه و پشت‌پرده صورت می‌گرفت شکی نیست که چنین حمایت‌هایی وجود داشت و مددرسان باشگاه‌های کاستیلی شد.

 مردان فرانکو

شاید هیچ چیزی بهتر از نبرد درازمدت بین بارسلونا و رئال‌مادرید برای امضای قرارداد با آلفردو دی‌استفانو، خلاصه‌کننده سیاست‌های پشت‌پرده رژیم فرانکو نباشد. بعد از عملکرد درخشان دی‌استفانو برای تیم میلوناریوس (millonarios) در جریان تورنمنتی دوستانه در مادرید، بارسا و رئال علاقه‌مند به جذب وی شدند. بارسلونا سریع‌تر اقدام کرد و از طریق وکیلی کاتالانی به‌نام رامون تریاس فارگاس با باشگاه ریورپلاته برای انتقال دی‌استفانو به توافق رسید. ریورپلاته مطابق با مقررات فیفا کماکان تیم و به یک معنا کارفرمای دی‌استفانو بود. با این حال این توافق مشروط به رضایت میلوناریوس بود. از این رو فرانکو کوشید از طریق جوزف ساماتیر، بازیکن‌یاب و یکی از دست‌اندرکاران بارسلونا در پیشرفت مذاکرات بارسا خلل ایجاد کند. ساماتیر فرد تقریبا بدنامی بود که فرانکو با تطمیع او در روند بارسا خلل ایجاد می‌کرد. با دستور فرانکو، سامیتییر وارد جریان انتقال دی‌استفانو شد و وی نیز با استفاده از خوان بوسکتس، مدیر تیم سانتا‌فی، رقیب میلوناریوس در کلمبیا مذاکرات بارسا با دی‌استفانو را به هم زدند. این مساله به رئال‌مادرید این فرصت را داد تا با کلمبیایی‌ها به توافقی دست یابد. مارتی کاریتو، رئیس بارسا نیز کار خاصی انجام نداد تا جایی که تریاس فارگاس او رو آلت دست حکومت خواند.

با این حال فرانکو کنترلی بر فیفا نداشت و این ارگان، لیگ غیررسمی کلمبیا را نادیده گرفت و قرارداد بارسا را تایید کرد و حتی به دی‌استفانو اجازه داد در دو بازی دوستانه برای بارسا به میدان برود. فرانکو اما کنترل دولت را در اختیار داشت. زمانی که بارسا به نهایی‌شدن توافق نزدیک شد، حکومت اسپانیا قانونی را به تصویب رساند که خرید بازیکن خارجی را ممنوع می‌ساخت. این قانون اوضاع را دوباره در کنترل فرانکو قرار داد. در راستای این قانون مضحک، دولت خود در نقش واسطه و دلال قرارداد وارد بازی شد و مقرر کرد دی‌استفانو هر سال در یکی از این دو تیم بازی کند.

کاریتو به‌گونه‌ای حیرت‌آور تسلیم این نظر شد، شاید به این خاطر که به هر جهت تحت امر «ال‌جنرالیسیمو» بود. اگرچه وی پس از مدتی زیر فشار سنگینی که از تمام کاتالونیا به او وارد می‌شد استعفا داد، هیات‌مدیره موقت بارسا سپس در عوض بازپرداخت پول پرداخته شده ابتدایی به ریورپلاته همه امتیاز و حقوق دی‌استفانو را به رئال واگذار کرد. دی‌استفانو در دوران بازی 216 گل برای رئال به ثمر رساند، هشت لیگ داخلی را فتح کرد و پنج عنوان پیاپی قهرمانی باشگاه‌های اروپا را به دست آورد.

 ال‌کلاسیکو پس از فرانکو

از زمان فرانکو، تعریف رابطه بین رئال‌مادرید و بارسلونا بسیار دشوار بوده است. نمی‌توانیم این رابطه را صرفا رقابت (rivalry) بنامیم، چراکه چنین مفهومی تعصب و نفرتی را که هریک از این باشگاه‌ها در قبال دیگری دارد، کمتر از آنچه هست نشان می‌دهد. این دو به‌عنوان تیم‌های برتر اسپانیا طی 60 سال گذشته، تقابل آشکاری با یکدیگر داشته‌اند.

اگرچه این دو تیم در عملکرد، اهداف و جاه‌طلبی‌ها اشتراک‌های زیادی دارند، با این حال با نگاهی به سنت و تاریخی که از آن ناشی شده‌اند، تفاوت‌های بارز آنها آشکار می‌شود. رئال غالبا با تمایل افراطی‌اش به موفقیت و بهره‌وری تجاری و اقتصادی شناخته شده است، جایی که عایدات و سود‌ها به همان اندازه فوتبال زیبا و جام‌ها اهمیت دارند. در طرف مقابل بارسلونا سبک و هویت منحصربه‌فردی دارد، سبکی مبتنی‌بر پرورش بازیکنان جوان و معرفی آنها به دنیای بزرگان. اگرچه این فلسفه را می‌توان تا دهه 60 ردیابی کرد، در دوره یوهان کرایف بود که این سبک تثبیت شد و گسترش یافت.

 سال‌های کرایف

یوهان کرایف یکی از تاثیرگذارترین بازیکنان در تاریخ این فوتبال توأم با عداوت، یعنی ال‌کلاسیکو بود. در سال 1973 آژاکس با دریافت بالاترین مبلغی که تا آن زمان برای یک فوتبالیست پرداخت شده بود یوهان کرایف را به بارسلونا انتقال داد. کرایف به بارسا کمک کرد نه‌تنها ادعاهایش را گسترده‌تر کند، بلکه به باشگاه یاری رساند تا اولین جام لالیگا را از سال 1960 فتح کند و به‌گونه‌ای تحقیرآمیز رئال را در برنابئو پنج بر صفر شکست دهد.

یوهان کرایف که دو سال قبل از مرگ فرانکو به بارسا پیوست، آشکارا به تعیین‌کننده اصلی و نفر اول ال‌کلاسیکوی عصر جدید بدل شد، امری که کاملا مغایر با دوره و عصر فرانکو بود. درواقع یکی از دلایل اصلی انتخاب تیم کاتالونیا به‌عنوان دومین تیمش از جانب کرایف این بود که این انتخاب نشانگر مخالفت با دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا بود.

کرایف با سبک فوتبال کاملا جدیدش که هنوز به‌عنوان توتال‌ فوتبال شناخته نشده بود، نه‌تنها ال‌کلاسیکو و بارسا را تغییر داد، بلکه در کلیت فوتبال نیز تغییر ایجاد کرد. این سبک شناور و چرخشی، فوتبال ساکن را دگرگون کرد، همچنین فرم رایج فوتبال را از 4-2-4 به 2-4-4 تغییر داد. این سبک بازی بر حرکت دائمی بازیکنان تاکید دارد. توتال فوتبال معطوف به یافتن دائمی فضاهای جدید برای بازی است. در توتال فوتبال هر بازیکن مثل سابق در یک پست ثابت باقی نمی‌ماند، چراکه بازیکنان باید دائم در فضاهای خالی حرکت کنند و در رفت و برگشت‌ها خود را در موقعیت‌های مختلف قرار دهند.

کرایف در سال 1988 به‌عنوان مدیر (manager) تیم به کاتالان برگشت. این دوره از رهبری کرایف یکی از بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین دوره‌های تاریخ بارسا محسوب می‌شود. تیم رویایی کرایف از اوایل تا اواسط دهه 90 چهار لیگ و همچنین اولین قهرمانی اروپایی بارسا را فتح کرد. تیم کرایف از چهره‌های جذاب و درخشانی نظیر کومان، روماریو و کاپیتان تیم گواردویلا بهره می‌برد، گواردیولایی که خود بعدها به‌عنوان رهبر بارسا کار کرد و عناوین مختلف داخلی و خارجی را به کلکسیون افتخارات بارسا اضافه کرد. از این رو کرایف در بسیاری از افتخارات و دستاوردهای بارسا نقش دارد.

 

* نویسنده : محمد هدایتی روزنامه‌نگار