نویسنده: ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه
بعد از اتفاقات و آتشسوزیهای اخیر که دامن اندک پوشش گیاهی باقیمانده در کشورمان را گرفت، با چند نفر از محیطبانان حرف میزدم. راستش را بخواهید، قصد مصاحبه داشتم اما برای مصاحبه حرف نمیزدند. علت قانعکنندهای هم داشتند. میگفتند اولا سالهاست در ارتباط با مشکلاتی که در کار و حرفهشان دارند با هزار مدل رسانه و مسئول و فلان و بهمان حرف زدهاند، دریغ از ایجاد اندک گشایشی در امور کاری و زندگیشان. دوم هم اینکه اگر نامی از آنها برده شود همین نیمچه کار و فعالیت اقتصادی را که در این وضعیت بد به آن مشغولند و نانی به سفره خانوادهشان میبرند هم از دست میدهند. کمااینکه پیش از این هم چنین اتفاقاتی برای سایر همکاران افتاده بود. خلاصه که بعد از تماسهای زیاد بالاخره موفق شدم؛ به قید اینکه نامی از این محیطبان باتجربه نبرم و نانش را آجر نکنم. هرچند او هم خیلی حرف نزد و همچنان بر همان اعتقاد کارگشا نبودن این حرفزدنها و گلهگذاریها بود. به هر طریق در ارتباط با مصائبی که با آنها دستوپنجه نرم میکنند به «فرهیختگان» گفت: «شاید مهمترین چیزی که ما سالها انتظار آن را میکشیم، حمایت است. ما هیچ آزادی عمل، اقتدار و امنیتی نداریم. منظورم از امنیت هم امنیت جانی است و هم امنیت مالی و اقتصادی. حقوقی که به ما تعلق میگیرد، بهسختی کفاف مخارج زندگی را در 10 روز اول ماه میدهد. در محیطبانی ایران از ابزار بهروز و پیشرفته استفاده نمیشود و همین کار ما را خیلی سخت میکند. بسیاری از همکارانم بهدلیل ترس از استفاده از سلاح و عدممواجهه منطقی با شکارچیان و مردم محلی بهسادگی جانشان را از دست میدهند و این اصلا اتفاق خوبی نیست.»
ما طی سالهای اخیر 130 شهید محیطبان داشتهایم، درحالیکه در آمریکا طی 90 سال 25 محیطبان جانشان را از دست دادند
حرفهای محیطبان مفصل بود، اما خب، نه خودش راضی به انتشار بیش از این بود (بهخاطر ترس از عواقبی که ممکن بود برای او داشته باشد) و نه من امکان انتشار همه آن را دارم. خلاصه سراغ محمد درویش، فعال و پژوهشگر محیطزیست رفتم و در گفتوگو با او به شرح مصائب و مشکلاتی که محیطبانان در کشور دارند، پرداختیم و البته اطلاعات و آمار خوبی هم این مدیر سابق سازمان حفاظت محیطزیست ارائه کرد که دانستن آنها حتما تصویر روشنی از فضای موجود و حاکم بر محیطبانی و محیطبانان در کشور برای ما به نمایش میگذارد. درویش در ابتدا به آمار اسفناک تعداد شهدای محیطبانی در ایران اشاره کرد و با قیاس این آمار با تعداد محیطبانان کشتهشده در سایر کشورها، گفت: «بیش از 130 نفر از محیطبانان ما تاکنون شهید شدهاند. صدها نفر هم زخمی شدهاند و خانه و خانواده بسیاری از آنها هم آسیب دیده است. یک جنگ اعلامنشده بین محیطبانان و متخلفان که اغلب جامعه محلی هستند، ایجاد شده است. مساله غمانگیز این است که در هیچجای دنیا امکان ندارد یگانهای حفاظت محیطزیست تا این حد درمعرض خطر از دست دادن جان و تهدیدات مالی باشند. اگر این را با ناامنترین کشورهای آفریقایی مقایسه کنید، رنجرها در آنجا هم این میزان تلفات ندادهاند. در ایالاتمتحده آمریکا که پنج برابر ایران وسعت مناطق حفاظتشده دارد، در طول 90 سال گذشته 25 نفر از رنجرها یا محیطبانان کشته شدهاند و همه در اثر حوادث طبیعی بوده است، مثلا از کوه سقوط کرده یا حیوان وحشی به آنها حمله کرده یا آلوده به زهر حیوانی شدهاند. اینکه 130 محیطبان ما و اگر جنگلبانان را هم اضافه کنیم بیش از 140 نفر میشود، در کشور ما شهید شده و جان خود را از دست دادهاند، نشان میدهد یک مشکل جدی وجود دارد.»
افزایش شکار، جنگلخواری و قاچاق چوب بهدلیل نبودحمایت سیستم از محیطبانان است
محمد درویش در ادامه با انتقاد از این رویه که مشکلات زیستمحیطی و ضعف در محیطبانی را به گردن مردم میاندازند، گفت: «نباید این اتهام را بزنیم که مردم فهم درستی در حوزه محیطزیست ندارند و باید تنبیهات را بیشتر کنیم. این مردم همان مردمی هستند که جان برکف الان آتش را خاموش میکنند که چهار نفر از مردم هم برای همین ازخودگذشتگی امسال شهید شدند. هرموقع که از مردم درخواست کمک میکنیم، کمک میکنند پس مردم مشکلی ندارند بلکه نوع مدیریت در حوزه محیطزیست و منابع طبیعی بهشدت مردمگریز است و بهشدت سهم اندکی از شیوههای جلب مشارکت مردمی و تکنولوژیهای روز دارد. این خطر ایجاد میکند. این بیاعتمادی ایجاد میکند. در همهجای دنیا محیطبانان به تجهیزات سنجش از راه دور مجهز هستند. به این ترتیب میتوانند منطقه موردمدیریت خود را با استفاده از این تجهیزات و دوربینهای مخصوص موردبررسی قرار دهند. اگر متخلفی وارد منطقه شد، بهراحتی با این دوربینها شناسایی کرده و به دادگاه و دادستانی معرفی کنند. نیازی نیست محیطبان یا جنگلبان با متخلف درگیر شود که قتل یا جرحی اتفاق بیفتد. ما همچنان با همان روشهای بدوی انتظار داریم محیطبان با اسلحهای در دست که نمیتواند از آن استفاده کند، به جنگ متخلفان برود. مشخص است حاصل این میشود. محیطبان اگر شانس بیاورد و اولین تیر بهسمت او شلیک شود و کشته نشود، حق دارد دفاع کند و شلیک کند ولی اگر بخواهد خود به مدیریت و حلوفصل کردن مشکل اقدام و متخلف را دستگیر کند و متخلف بخواهد مقاومت کند و این میان درگیری اتفاق بیفتد و نتواند ثابت کند اولین تیر را او شلیک کرده است، محکوم به اعدام میشود، همانطور که هشت نفر تاکنون محکوم به اعدام شدهاند و یک نفر هم سال گذشته از محیطبانان ما اعدام شد. چه انگیزهای برای محیطبان باقی میماند که وقتی این مشکل ایجاد میشود از مایملک تحتامر خود حفاظت شایسته کند. اگر تخلفات بیشتر میشود و میبینید گروهی چشم بر شکار و تخلف میبندند و شکار غیرمجاز افزایش مییابد، قاچاق چوب و زغال افزایش مییابد، بهخاطر این است که محیطبان یا جنگلبان میگوید سیستم از من دفاعی نمیکند، چرا باید خود را فدا کنم که چنین مشکلی ایجاد شود. اصل ماجرا این است که باید با استفاده از تکنولوژیهای روز با تخلفات مقابله کنیم. ما یک سازمان فضایی داریم که اتفاقا این امکانات را بهراحتی میتواند در اختیار سازمان محیطزیست و سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری کشور قرار دهد. بهجای اینکه محیطبان را مجهز به آخرین سلاحهای کشنده روز و جلیقه ضدگلوله کنیم یا آنها را مجهز به دستگاههای فناورانه روز کنیم تا بتوانند در همان مقری که نشستهاند همه منطقه خود را تحتپوشش قرار دهند.»
مدیریت ضعیف محیطزیست از محیطبانان چهره نامحبوبی بین جامعه محلی ساخته است
این فعال محیطزیست در ادامه با انتقاد از رویه موجود و مدل مدیریتی موجود در سیستم محیطبانی کشور خاطرنشان کرد: «محیطبان باید آموزش ببیند، باید طرز مجاب کردن جامعه محلی را آموزش ببیند، نه اینکه فکر کند با استفاده از تفنگ خود میتواند جامعه محلی را مجاب کند، چقدر این آموزشها را در سازمان محیطزیست یا سازمان جنگلها میدهیم؟ اینها نیاز به هزینهکردهای نرمافزاری دارد. اینها نیاز دارد محیطبانان و جنگلبانان بتوانند با همتایان خود در کشورهای دیگر ملاقات کنند و از تجربههای آنها استفاده کنند ولی سازمانهای بیبضاعت جنگل و مراتع و محیطزیست که حتی پول ندارند برای این محیطبانان دمنده یا آتشکوب بخرند یا لباس ضدحریق و پوتین بخرند، معلوم است نمیتوانند در این حوزه کار کنند و این محیطبانان خود از خود ناراضی هستند و عملکرد کاهش مییابد و روحیه آنها خراب میشود و شاهد هستید تعداد شهدا و مجروحان افزایش مییابد. متاسفانه محیطبانان و جنگلبانان ما عناصر محبوبی در جامعه محلی نیستند و مردم به آنها به دیده شک و تردید نگاه میکنند و این بسیار غمانگیز است و مقصر اصلی را مدیریت حاکم بر محیطزیست و منابع طبیعی میدانم که فهم درستی از این ماجرا ندارند.»
صرفا با نگاه نظامی نمیتوان محیط زیست را مدیریت کرد
مدتهاست اخباری مبنیبر تهیه و تصویب قوانینی به نفع محیطبانان و ارتقای منزلت و جایگاه حقوقی و اجتماعی آنها منتشر میشود منتها در عمل چنین مسالهای دیده نمیشود و واقعیت این است که هنوز هیچ تغییر قابلتوجهی در وضعیت محیطبانان کشور ایجاد نشده و تمام آن اخبار هم در همان حدود خبر و شعار باقی مانده است. درویش در ارتباط با این مساله ضمن تایید آن و همچنین انتقاد از مدیریت نظامی بر موضوع محیطبانی در کشور، گفت: «مرتب قوانینی را میخواهند در این حوزه تصویب کنند ولی بندی که مربوط به حمایت واقعی از محیطبانان و ارتقای منزلت آنها بهدلیل اینکه میگویند برای دولت هزینه ایجاد میکند و یا در قلمرو محیطزیست نیست یا مجلس نمیتواند وارد شود، در دقیقه 90 رد میشود و عملا نتوانستهایم این مشکل را برطرف کنیم. اصولا ذهن کسانی که این قانونها را مینویسند، نظامی است؛ یعنی فرمانده یگان سازمان محیطزیست یا سازمان جنگلها یک نظامی است و نشان میدهد فهم درستی از محیطزیست و منابع طبیعی وجود ندارد، چون محیطبانان و جنگلبانان سرباز جنگ نیستند و دربرابر دشمن خارجی قرار ندارند که به میدان تیر ببرید و بیاموزید چطور شلیک کنند. آنها نیاز به ارتقای درایت و فرهنگ دارند، نیاز دارند توان اکولوژیکی و سواد محیطزیستی و فهم بومشناختی آنها افزایش یابد. یک سرهنگ ارتشی و سپاه هرگز نمیتواند چنین فهمی را به اینها بیفزاید و اینکه فکر کنیم با نظم نظامی و منطق چکمه میتوانید مشکل محیطزیست و منابع طبیعی کشور را حل کنیم، راه اشتباهی است. قوانینی که از ذهن سرهنگ ارتش و سپاه دربیاید و در مجلس برود، مشخص است این قانونها نمیتواند مشکلی را حل کند. هر چقدر مجازاتها را بیشتر کنید، متخلف و چوببر و شکارچی میگوید اگر من دستگیر شوم تمام دارایی را از من میگیرند پس من چیزی برای از دست دادن ندارم پس میزنم یا کشته میشوم و یا میکشم. از سوی دیگر حدود 500 نفر هم کشته شدند و بهخاطر وجود متخلفان و شکارچیان است که این جنگ اعلامنشده اتفاق افتاده است. چرا به این سمت برویم؟ چرا کاری نکنیم مردم احساس کنند این محیطبانان و جنگلبانان فرزندان سلحشور آنها هستند که از مایملک محیطزیستی مردم محافظت میکنند؟» این فعال محیطزیست در ادامه همچنین ضمن انتقاد از تعطیلی مدارس طبیعت توسط سازمان حفاظت محیطزیست و اثرگذاریای که این مدارس میتوانستند در تربیت جامعه دوستدار و فهیم درمورد مسائل محیطزیست تراپی داشته باشد، گفت: «وقتی سازمان محیطزیست مدرسه تقویت را میبندد که کار این مدرسه این بود که انسانهایی را تربیت کند که در پیشگاه آنها نه گیاه هرزی وجود داشته باشد و نه جاندار زیانکاری وجود داشته باشد، معلوم است این محیطبان و یا جنگلبان در پیشگاه مردمی که شما اجازه ندادید آگاه شوند، دشمن میشوند و با اینها درگیر میشوند.»
ژاپن با 130 میلیون نفر جمعیت 500 محیطبان دارد و ایران با 80 میلیون نفر جمعیت، 21 هزار نیرو!
یکی از بخشهای جالب این گفتوگو آمار و اطلاعاتی بود که درویش در انتهای گزارش در ارتباط با تعداد محیطبانان در کشورهای مختلف ارائه کرد. به گفته این فعال و پژوهشگر محیطزیست ما الان در ایران حدود سه هزار محیطبان داریم و نیروهای سازمان جنگلها هم 5-4 هزار نفر هستند که در این حوزه انجام وظیفه میکنند. همواره گفته میشود که به ازای هر هکتار تعداد محیطبان یا جنگلبان خیلی کم است اما همین مساله نشان میدهد درک درستی از شرایط روز مدیریت عرصههای منابع طبیعی و محیطزیست در بین مدیران این دستگاهها وجود ندارد. اخیرا با معاون سازمان محیطزیست ژاپن ملاقات کردم که 130 میلیون نفر جمعیت دارد. کل تعداد پرسنل سازمان محیطزیست آن به 500 نفر نمیرسد و سازمان محیطزیست ما حدود هفت هزار نفر پرسنل دارد و سازمان جنگلها حدود 14 هزار نفر پرسنل. باز میگوییم نیرو کم است. چرا در ژاپن نیرو 500 نفر است و برای 130 میلیون نفر کافی است و الان 21 هزار نیرو برای 80 میلیون ایرانی کم است؟ چون 500 نفر از جمعیت مردمی خود بهعنوان پاسدار عمل میکنند. جمعیت ژاپن را طوری تربیت کردهاند که خودشان حافظ طبیعت هستند. از تکنولوژیهای روز هم استفاده میکنند که اگر متخلفی وجود داشت، بتوانند چهره را شناسایی و او را بازداشت کنند. ما این کار را نکردهایم و تنها ادعا میکنیم و این معضل ایجاد میشود. اصلا با افزایش تعداد محیطبانها و یا جنگلبانها شما نمیتوانید امنیت را برقرار کنید.