محمدعلی یزدانیار: کیبوتص برای خیلی از روشنفکران آن چیزی است که یک جامعه سالم، مدرن، آرمانی و درجه یک باید باشد. علاقه به این سبک از زندگی چنان زیاد بود که حتی جلال آلاحمد را هم شیفته خود کرده بود. مدتهای مدید است که کیبتوصها، با اینکه گستردگی زیادی در اسرائیل ندارند اما بهعنوان «اسرائیلیترین چیز اسرائیلی» به جهانیان عرضه میشوند. بر همین اساس هم بهتر است نگاهی داشته باشیم به کیبوتص و بینیم که واقعاً چه خبر است؟
کیبوتص چیست؟
کیبوتص یک سکونتگاه جمعی اسرائیلی است که معمولاً کشاورزی و اغلب صنعتی نیز میباشد و در آن تمام ثروت بهصورت مشترک نگهداری میشود. سودها پس از تأمین نیازهای غذایی، پوشاک و مسکن و همچنین خدمات اجتماعی و پزشکی برای اعضا، دوباره در سکونتگاه سرمایهگذاری میشوند. بزرگترها دارای اتاقهای خصوصی هستند، اما کودکان معمولاً بهصورت گروهی نگهداری و مراقبت میشوند. آشپزی و غذا خوردن بهصورت مشترک انجام میشود. از زمان تشکیل اسرائیل در سال 1948، سکونتگاهها به سمت حریم خصوصی بیشتر درمورد افراد و اموال پیش رفتهاند. کیبوتصها که معمولاً روی زمینهای اجارهای از صندوق ملی یهودیان تأسیس میشوند، هر هفته جلسات عمومی برگزار میکنند که در آن اعضای کیبوتص سیاستها را تعیین و اعضای اداری خود را انتخاب میکنند. اولین کیبوتص، که در سال 1910 تأسیس شد، دگنیا نام داشت. امروزه، کشاورزی تا حدی توسط سایر شاخههای اقتصادی، از جمله کارخانههای صنعتی و شرکتهای فناوری پیشرفته، جایگزین شده است.
اساس تشکیل کیبوتصها چیست و آنها چه ارزشها و رویکردهایی دارند؟
امروز در مجموع ۲۷۰ کیبوتص وجود دارد که جمعیتی حدود ۱۴۰۰۰۰ نفر دارند که کمتر از ۲ درصد کل جمعیت اسرائیل را تشکیل میدهد. اندازه کیبوتصها از کیبوتصهای کوچک با کمتر از ۱۰۰ عضو تا کیبوتصهای بزرگتر با حدود ۸۰۰ عضو و حتی جمعیتی بیش از ۱۲۰۰ نفر متغیر است. ارزشهای اصلی که کیبوتصها در ابتدا براساس آنها شکل گرفتند عبارتند از: ۱. برابری میان اعضا، ایجاد محیطی که در آن اعضا نیازهای خود را از جامعه دریافت کنند و هر فرد بر اساس توانایی خود به آن کمک کند؛ ۲. مالکیت مشترک، شامل مالکیت مشترک بر وسایل تولید و مصرف؛ ۳. مسئولیت متقابل؛ ۴. دموکراسی مستقیم در حکومت محلی و اجرای چرخش در تمامی سمتها؛ ۵. کار خودخوانده (یعنی بدون کارگران استخدامی)، که ناشی از ایده سوسیالیستی عدم استثمار کارگران استخدامی است. اعضای کیبوتص باید تمامی نیازهای مربوط به اداره یک جامعه را با کار خود تأمین کنند؛ در عمل، اعضای کیبوتص بودجههای برابر و افزونههای ویژه برای نیازهای فردی دریافت میکنند، اعضا بهصورت مشترک مالک و ادارهکننده داراییهای کیبوتص هستند، در پروژههای اقتصادی متعلق به کیبوتص بهصورت مشترک کار میکنند، وعدههای غذایی خود را در سالنهای غذاخوری مرکزی صرف میکنند، فرزندان خود را در مراکز مشترک برای کودکان که همچنین بهعنوان خوابگاه عمل میکنند، بزرگ میکنند و در خانههای متعلق به کیبوتص زندگی میکنند. اقتصاد کیبوتصها در ابتدا بر پایه کشاورزی بود؛ امروز کیبوتصها عمدتاً به صنعت وابستهاند و بسیاری از اعضا (بهطور متوسط ۳۰ درصد) در خارج از کیبوتص کار میکنند. ترتیب خواب مشترک کودکان لغو شده و کودکان در خانههای والدین خود میمانند. روش توزیع کالاها به اعضا بهتدریج تغییر کرده است. بهطوری که در دهه ۱۹۷۰، زمانی که وضعیت اقتصادی کیبوتصها رونق داشت، «بودجه جامع» جایگزین «بودجه شخصی کوچک» شد. بعداً، در بسیاری از کیبوتصها در دهه ۱۹۸۰، مبلغی به اعضا داده شد. اما تغییرات اساسیتر در پایان دهه ۱۹۸۰، پس از یک بحران اقتصادی که بحرانهای جمعیتی و ایدئولوژیکی را به وجود آورد، اتفاق افتاد. تغییرات به سمتی پیش رفت که منجر به دگرگونی عمیق در اکثر کیبوتصها شد. نوع جدید کیبوتص، که به آن «کیبوتص تازه» گفته میشود، براساس حقوق متفاوت، مالکیت خصوصی داراییهای کیبوتص و مالکیت خصوصی مسکن استوار است.
کیبوتصیها چه رویکرد سیاسیای داشتند؟
کیبوتص که بخشی از جریان سوسیالیستی جنبش صهیونیستی بود، نتوانست بهعنوان پیشگام برای ایجاد یک جامعه یهودی جدید در فلسطین که براساس ایدههای آرمانگرایانهاش عمل کند، موفق شود و هرگز به قدرت سیاسی قابلتوجهی در اسرائیل تبدیل نشد. به عبارت دیگر، موفقیت کیبوتص بهعنوان یک آرمانشهر تنها به حوزه اجتماعی محدود بود و نه به حوزه سیاسی؛ و دستاوردهای اجتماعی آنها تقریباً بهطور انحصاری به خود کیبوتصها محدود میشد و تنها بهطور جزئی و غیرمستقیم به جامعه گستردهتر سرایت میکرد. اعضای کیبوتص مارکسیستهای کلاسیک نبودند، هرچند که سیستم آنها تا حدی به کمونیسم شباهت داشت. با این حال، در اواخر دهه ۱۹۳۰، دو رهبر کیبوتص، تابنکین و یعاری، که در ابتدا به ایدههای آنارشیستی جذب شده بودند، جنبشهای خود را با احترام به دیکتاتوری یوزف استالین و استالینی که بسیاری او را شمس هاعامیم (خورشید ملل) مینامیدند، سوق دادند.
اصلاً چرا کیبوتصها شکل گرفتند؟
از منظر تاریخی بسیاری از این کیبوتصها توسط جوانان یهودی از اروپای شرقی تشکیل شدند که به مأموریت صهیونیستی برای ایجاد یک میهن یهودی در فلسطین، که روزگاری بخشی از امپراتوری عثمانی و بعداً تحت کنترل انگلیس بود، اعتقاد داشتند. گروهی دیگر برای فرار از یهودیستیزی و بعداً هولوکاست به اینجا آمدند. آبرامیتسکی، که همچنین کتاب «راز کیبوتص: اصول برابریخواهانه در دنیای سرمایهداری» را نوشته است، گفت: «کیبوتص برای آنها بیشتر مانند یک خانواده گسترده بود. آنها شبکههای ایمنی برای اعضای خود فراهم میکردند.» همچنین اعضای این واحدها میخواستند خاک سرزمین باستانی خود را بازپس گیرند و روش زندگی جدیدی را آغاز کنند.
کیبوتصها و دو ویژگی مهم!
در تضادی کامل بین واقعیت و افسانه، کیبوتص را میتوان بهعنوان خالصترین تجلی ایدههای صهیونیسم و جامعهای که ایجاد کرده است، در نظر گرفت. بررسی کیبوتص به آنگونه که واقعاً هست، تصویری از آنچه که جامعه اسرائیل میتواند شود، ترسیم خواهد کرد. دو جنبه ناشناخته کیبوتص، یکی نژادپرستی آن است که بسیار بیشتر از سایر بخشهای جامعه اسرائیل است و همچنین نقش پررنگی که آنان در ارتش اسرائیل دارند.
به جز یک مورد استثنا، شهروندان غیریهودی اسرائیل نمیتوانند عضو کیبوتص باشند. با این حال، آنها میتوانند کارگر باشند، بهویژه در مشاغل پاییندست مانند جمعآوری زباله. بسیاری از کیبوتصها متوجه شدهاند که برداشت پنبه زمانی که توسط زنان فلسطینی با دستمزد پایین انجام شود، ارزانتر از استفاده از کمباینهای مدرن است. آنها به زنانی که این کار را انجام میدهند نام تحقیرآمیز، زنستیزانه و نژادپرستانه «کمباین فاطیما» دادهاند؛ این اصطلاح در دهه اخیر به بخشی از زبان محاورهای عبری تبدیل شده است.
تنها یک شهروند غیریهودی اسرائیلی وجود دارد که عضو یک کیبوتص است. او دروزی است و عضو کیبوتص سدِ بُکر میباشد، کیبوتصی که بنگوریون در آن زندگیاش را به پایان رساند. در حین خدمت در ارتش اسرائیل، او و یک دروزی دیگر در این کیبوتص مستقر شدند. هر دو درخواست کردند که عضو آن شوند. شرایط زیر تعیین شد: تلاش نکردن برای ازدواج با یک دختر یهودی قبل از تغییر دین به یهودیت، رعایت تعطیلات یهودی، عدم جلب توجه در رعایت مراسم دروزی و چندین شرط مشابه دیگر. یکی از دروزیها از پذیرش این شرایط تحقیرآمیز خودداری کرد. دیگری آنها را پذیرفت و به این ترتیب او تنها غیریهودی اسرائیلی شد که عضو یک کیبوتص است. این مثالها باید برای فهم میزان نژادپرستی اهالی کیبوتص کافی باشد، حالا نکته بعدی، یعنی حضور کیبوتصیان در ارتش از این هم جالبتر است. تقسیمبندی واقعی در ارتش اسرائیل که توسط مطبوعات عبری و آحاد جامعه در اسرائیل به رسمیت شناخته شده و جدی گرفته میشود، بین واحدهای «باکیفیت» و نیروهای «کمکیفیت» است. تنها تفاوت واقعی بین این دو دسته از نظر قابلیت در نبرد تهاجمی است. این تفاوتها هیچگونه ارتباطی با نوع واحد نظامی ندارد. بهعنوان مثال، واحدهایی از چتربازان وجود دارند که «باکیفیت» هستند و دیگرانی که «کمکیفیت» محسوب میشوند. همه کیبوتصیها بهعنوان نظامیان «باکیفیت» شناخته میشوند؛ آنها بخش بسیار بالایی از سربازان در واحدهای «باکیفیت» را تشکیل میدهند و حتی نیروهایی دارند که میتوان به آنها نام «خیلی زیاد باکیفیت» داد، آنها با این که از نظر عددی کم هستند، اما بیشترین نسبت سربازان باکیفیت را در ارتش ارسرائیل دارند و همانطور که شما در جریان هستید، «باکیفیت» اینجا به سربازی گفته میشود که در قتل عام و کشتار مردم بیدفاع و بیگناه غیریهودی، تبحر بالایی دارد.
سخن آخر
شاید بهترین تجربه از کیبوتصها متعلق به چامسکی باشد، او که مدتی از این واحدها بازدید و در آنها زندگی کرده بود، به این نکته رسید که حتی برابری و دموکراسی درون گروهی کیبوتصها یک امر واقعی نیست و سران کیبوتص با استفاده از دستکاریهای روانی، نادیدهانگاری مخالفان و خراب کردن جو کیبوتص برای افرادی که با تصمیم آنها موافق نباشند، تمام اعضای کیبوتص را بهنحوی در راستای منافع و اهداف کلی و ازپیشمشخصشده کیبوتص نگه میدارند. ترکیبی از انگارههای کمونی، رویکردهای تندروانه صهیونیستی، نژادپرستی افراطی و درندگی نظامی به همراه دستکاریهای روانی، خیلی خیلی اسرائیلی است، نه؟