میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: ژانر ورزشی یا اصطلاحا اسپرتفیلم، یکی از گونههای شناختهشده و محبوب فیلمسازی در دنیاست؛ هرچند سینمای ایران کمتر به سراغ آن رفته و نمونههایی که در این زمینه میتوان یافت چندان پرتعداد نیستند. با این همه اگر دقت کنیم، فیلمی مثل «بچههای آسمان» که یکی از موفقترین آثار سینمای ایران در تمام هفت دهه فعالیت آن است، به نوعی یک اثر ورزشی هم محسوب میشود. گذشته از موردی مثل بچههای آسمان که به نوعی یک استثنا بود و نتوانست به جریان تبدیل شود، جهتگیریهای عموم فیلمهای ورزشی سینمای ایران که تعدادشان چندان زیاد نیست، با توجه به دورهای که ساخته شدند و فضای کلی حاکم بر سینمای ایران، انتخاب شده بود. در دورهای از تاریخ سینمای ایران که ژانر اکشن بسیار پررونق بود، تعدادی از اکشنها عملا ورزشی میشدند و به نمایش مسابقات رسمی یا نیمهرسمی میپرداختند. مثلا «پرواز از اردوگاه»، «شیرهای جوان» «یاسهای وحشی» و بعضی نمونههای دیگر. در دورههای بعد که توجهات زیادی معطوف به سینمای موسوم به اجتماعی شد، از آنجا که این نوع فیلمها به مخاطبان داخلی توجه چندانی نداشتند و بیشتر جشنوارههای خارجی را هدف میگرفتند، چند مورد از فیلمهای ورزشی ساخته شدند که طبق قالب مورد پسند آن نوع جشنوارهها، به سمت نمایش یک جامعه زنستیز از ایران میرفتند و ورزش زنان را از این جهت دستمایه قرار میدادند. فیلمهایی مثل «عرق سرد» و «اورکا» در این فضا و حال و هوا ساخته شدند. اما در سینمای جهان وقتی به فیلمهای اسپرت اشاره میشود، معمولا چنین فیلمهایی مدنظر نیستند بلکه تلاش فردی و جمعی عدهای انسان باانگیزه برای محقق کردن یک پیروزی نامحتمل است که درونمایه اصلی فیلمهای ورزشی را تشکیل میدهد که در این مقام سینمای مستند ایران از سینمای داستانی جلوتر بوده است و نمایندگان خوبی چون «صفر تا سکو»، «جایی برای فرشتهها نیست» و «بچههای زمین خاکی» را داشته است. تعداد دیگری از فیلمهای ورزشی سینمای ایران سراغ پرترههای جذاب رفتند و زندگی قهرمانان ملی را به تصویر کشیدند. فیلم «جهانپهلوان تختی» به کارگردانی بهروز افخمی در ۱۳۷۶ یا «تختی» به کارگردانی بهرام توکلی محصول ۱۳۹۷ در این دسته قرار میگرفتند اما نمیشد گفت که تابع فضای کلی حاکم بر دوران خودشان بودند، درحالیکه فیلمهای دیگری مثل «بیرو» محصول سال ۱۴۰۰ و «پرویز خان» که در رقابت فجر چهلودوم شرکت کرده، از فضای دورهای که سینمای ایران به فیلمهای پرتره توجه ویژهای دارد متاثر هستند. فارغ از فضای اکشن یا آرام، شاد یا احساساتی، واقعی یا تخیلی و هر دوگانه دیگری که با آن بتوان فیلمهای ورزشی را از هم جدا کرد، سه عنصر اساسی را میتوان در فیلمهای استاندارد این ژانر سراغ گرفت که کنار هم قرار گرفتنشان به آنها حال و هوایی انسانی و ملی میدهد. در ادامه به واکاوی این سه عنصر در فیلمهای ورزشی سینمای ایران پرداخته شده است.
اخلاق پهلوانی
در فرهنگ عامه مردم ایران عبارت «اخلاق ورزشی» به نوعی فتوت، تواضع و گذشت دلالت دارد و گاهی از آن تحت عنوان اخلاق پهلوانی هم یاد میکنند. وقتی بحث اخلاق ورزشی مطرح میشود چیزی فراتر از برد و باخت در میدان رقابت اهمیت پیدا میکند و این چیزهای بااهمیتتر هنگامی که به قالبهای داستانی ورود کنند، طبعا مخاطب حتی بازنده جوانمرد را به برنده نامرد و بیانصاف ترجیح میدهد. اخلاق ورزشی بهشدت با منطق سودگرایی مادی در تضاد است و به نوعی به آرمانگرایی پهلو میزند. اگر این اخلاق ورزشی وجود نداشته باشد اساسا قهرمان و مفهوم قهرمانی در داستان ورزشی شکل نمیگیرد و حتی اگر یک کاراکتر بارها و بارها برنده شود، نهایتا به یک ماشین خوب شبیه است که کارش را طبق قاعده انجام میدهد، نه شخصیتی که سمپاتی مخاطب را برانگیخته کند. از نقاط اوج اخلاقگرایی ورزشی در سینمای ایران فیلم بچههای آسمان است و بین فیلمهایی که از لحاظ روساختی و ظاهری، ورزشیتر هستند هم بسیاری از اوقات این درونمایه را میشود دید. بهعنوان مثال در فیلم تختی روی هیچچیز به اندازه اخلاقمداری و فتوت این شخصیت تاکید نشده و در پرویز خان هم بیش از اینکه با یک اسطوره تاکتیک و تکنیک فوتبالی طرف باشیم با شخصیت اخلاقمدار پرویز دهداری مواجه میشویم. حتی میشود به نوعی گفت پرویز دهداری در آخر داستان به این دلیل به موفقیت دست پیدا میکند که اخلاقمدارانه رفتار کرده و در میانه یک معرکه بزرگ، بهرغم اینکه میداند ممکن است اعتراف به یک اشتباه و تغییر تاکتیک، ابهت او را فرو بریزد، اشتباهش را میپذیرد و تاکتیک را تغییر میدهد. این گردش اخلاقمدارانه غیر از تغییر تاکتیک فوتبالی در آب خوردن پرویز دهداری از قمقمهاش هم دیده میشود و یک جنبه نمادین پیدا میکند که اخلاق میدان ورزش را به ساحت شخصی کاراکتر هم تعمیم میدهد. پرویز خان یکجا از جواد زرینچه جوان میشنود که شما از ما بابت تند غذا خوردن انتقاد میکنید اما خودتان آب را یک نفس مینوشید و پرویز خان بعد از اینکه اشتباهش در اتخاذ تاکتیکهای فوتبالی را پذیرفت، در خلوت خودش هم تصمیم میگیرد دیگر آب را با لیوان و به صورت جرعهجرعه بنوشد و نقدی که به او وارد شده بود را بپذیرد.
کوشش خستگیناپذیر
یکی از اصلیترین درونمایهها در داستانهای ورزشی، کوشش خستگیناپذیر قهرمان یا قهرمانان و تسلیم نشدن آنهاست؛ چنانکه در بعضی قصهها قهرمان با اینکه نهایتا پیروز نمیشود، به دلیل تسلیم نشدنش در ذهن مخاطبان قهرمان باقی میماند. این خستگیناپذیری و تسلیمنشدن وقتی با عنصر اخلاقمداری ترکیب شود، میتواند شمایل باشکوه و کاریزماتیکی از قهرمان قصه بسازد. مثلا در ابتدای فیلم تختی، غلامرضا را در کودکی میبینیم که یک کودک دیگر او را به درون روغنهای سوخته و کثیف یک چاله میاندازد و شکنجه میدهد تا تسلیم شود اما چنین نمیشود. چند سال بعد وقتی غلامرضا به اوج شهرت و محبوبیت رسیده، این خصوصیت تسلیمناپذیری را با فتوت پهلوانی پیوند میزند و جویای احوال همان کسی میشود که در کودکی آزارش داده بود و امروز اوضاع مناسبی ندارد. در فیلم بیرو هم کوشش ناتمام و خستگیناپذیر علیرضا بیرانوند را تا جایی میبینیم که شبها به کار در رستوران یا رفتگری مشغول میشود و روزها به تمرین فوتبال میپردازد و وقتی به موفقیت میرسد، با همان کسانی که روزگاری منکر مسیر او یا مانع راهش بودند، به ملاطفت رفتار میکند. در پرویز خان هم کوشش ناتمام یک مربی پیر را میبینیم که امر محال را محقق میکند و به موفقیت میرسد اما رسیدن او به این جایگاه ابدا بویی از انتقام نبرده است. پرویز خان حتی وقتی قرار است بازیکنان تیمش را انتخاب کند، کسی که هنگام شادی بعد از گل نسبت به بقیه با تبختر برخورد میکند را بهرغم تکنیک و تاکتیک بالا کنار میگذارد و بازیکن عربزبان تیمش که مرتب از یک بازیکن تیم رقیب کلکلهای جانسوز میشنید هم وقتی او را مغموم و بر زمین افتاده میبیند، دستش را میگیرد و از زمین بلند میکند. این کوشش خستگیناپذیر پرویز خان و تیمش، وقتی معنای قهرمانی و فراتر از منطق سود پیدا میکند که به قصد روکمکنی نیست و منافع جمعی یا اصول اخلاقی را بر خنک شدن دلشان ترجیح میدهند.
ایثار و تلاش برای موفقیت همگانی
یک قهرمان اخلاقمدار برای رسیدن به چه چیزی باید به کوشش خستگیناپذیر تن بدهد؟ پول یا محبوبیت؟ اگر کسی اینها را میتوانست داشته باشد، آیا همهچیز را به دست آورده؟ در فیلم تختی میبینیم که بعضی از کشتیگیران دیگر با او در رختکن درگیر میشوند و یکیشان میگوید ما هم زیاد مدال آوردهایم اما همه مرتب اسم تختی را زمزمه میکنند چون کارهای دیگری غیر از کشتی گرفتن میکند. آن فرد با اینکه مدالهای زیادی آورده و حداقل به اندازه تختی پول هم دارد، نه برای مخاطبی که فیلم را میبیند قهرمان است، نه در واقعیت برای مردم روزگار خودش به اندازه تختی تبدیل به قهرمان شد؛ چراکه همهچیز را برای خودش میخواست نه اینکه موفقیتش را تبدیل به موفقیت تمام جامعه کند. نمایش آدمهای خودخواه در داستانهای ورزشی معمولا به این کار میآیند که جنبههای قهرمانی شخصیت اصلی از رهگذر یک مقایسه تضادآمیز بهتر به چشم بیایند و مخاطب به یاد بیاورد که این شخص یا اشخاص را صرفا به این دلیل دوست ندارد که برنده میشوند. در فیلم پرویز خان این روحیه ایثارگری و جنگیدن برای دیگران، در میانه دوقطب متضاد قرار میگیرد تا معرفی شود. در یکسو بازیکنانی خودخواه قرار دارند که نماد اصلیشان یک بازیکن ثروتمند و خوشتکنیک است. کسی که فقط برای موفقیت خودش تلاش میکند و طبیعتا تلاشهایی که با این نوع هدفگیری انجام شوند، چندان اخلاقمدارانه نیستند. در سوی دیگر رزمندگانی هستند که مثل بازیکنان تیم جوان و تازه تشکیلشده پرویز خان، نه برای منفعت خودشان بلکه برای دیگران میجنگند. نزدیک شدن شیوه رفتار و منش پرویز خان و تیمش به گروه دوم، آنها را در ذهن مخاطب به قهرمانانی تبدیل کرده که سمپاتی مخاطب را برانگیخته میکنند.