این سینماگر قدیمی در گفتوگو با روزنامه هفت صبح حرفهای جالبی درباره این فیلم و ایفای نقش در آن زده است.
فرید سجادیحسینی در طول فعالیتش از سال 1369 تا کنون، بازی در نقشهای فرعی در چند فیلم از جمله «مدرسه پیرمردها»، «شب بیرون»، «عشق شیرین» و به تازگی «ایتالیا ایتالیا» را در کارنامهاش ثبت کرده و سال 1373 نیز تنها فیلم خود یعنی «خط آتش» را پس از دستیاری در فیلمهایی چون «مسافر ری»، «ترانزیت»، «عشق شیشهای» و ... کارگردانی کرده است.
بالاخره همای سعادت بر شانه ما نشست
اصغر فرهادی، فرید سجادیحسینی از طریق برادرزادهاش که او هم کارگردان سینماست برای بازی در فیلم «فروشنده» دعوت میکند که طبیعتا برای او بسیار خوشحال کننده بوده و به گفته خودش مثل هر اهل سینمایی با اشتیاق به سراغ فرهادی رفته است که متوجه میشود کارگردان «جدایی» جنس بازی، سن و سال و ظاهرش را در سریال «روزگار قریب» به کارگردانی کیانوش عیاری دیده و برای این نقش در نظر گرفته است؛ سجادیحسینی بستن قرارداد برای «فروشنده» را اینطور توصیف میکند: «هفتهای دو سه بار ملاقات داشتیم، مدتی صحبت میكردیم، فیلمنامه را میخواندم و بالاخره همای سعادت بر شانه ما نشست.»
مثل فیلمهای قبلی فرهادی که بازیگران جلسات تمرینهای بسیاری را از سر میگذرانند، سجادیحسینی درباره میزان تمرین برای این نقش نیز اینطور توضیح میدهد: «خیلی زیاد تمرین داشتیم. از ابتدا كه درباره فیلمنامه صحبت كردیم نوعی تمرین را با خودش به همراه داشت و یواش یواش صحبت درباره فیلمنامه كنار گذاشته شد و مستقمیا آقای فرهادی روی نقش كار كردند و هر جا ممكن بود بیراهه بروم من را هدایت میكردند تا دوباره به مسیری بازگردم كه مقتضای این شخصیت است.» به گفته او بازی در این نقش که از چند ماه قبل به صورت متناوب و بعد متوالی بوده است، 16 روز زمان برده.
سجادیحسینی درباره مدت چهل و چند دقیقهای حضورش در فیلم و زمان ورود این شخصیت تعبیر جالبی دارد و میگوید: «تقریبا حدود یك سوم آخر فیلم این شخصیت وارد میشود؛ در واقع از موقعی كه رد پای خونین این آدم روی پلهها دیده میشود انگار وجود دارد. اما از لحظهای كه به طور فیزیكال روویت میشود حدود چهل و پنج دقیقه میشود.»
اما صحنههای بازی رو در روی او و شهاب حسینی، نظر بسیاری از مخاطبان را جلب کرده است که این بازیگر به تمرینهایش با حسینی پیش از فیلمبرداری پلانها اشاره میکند و میگوید: «اصلا حضور آقای حسینی این قدر كمك خوبی بود و این قدر بده بستان من با ایشان و حتی خانم علیدوستی كه موفقیت نقش را مدیون ایشان هم هستم.»
به خاطر شبهههای احتمالی شخصیت اسم ندارد
شخصیتی که سجادیحسینی نقش آن را ایفا میکند بسیار تاثیرگذار است، به همین دلیل از ارتباط او و این شخصیت نیز صحبت به میان میآید که این بازیگر پاسخ جالبی به این سوال میدهد: «واقعیت این است كه اصلا تمام وقت من با این شخصیت بود و حتی گاهی وقتی میخوابیدم احساس میكردم این آدم است كه خوابیده نه من. دائم در ذهن و روحم بود و البته بگویم اثر اصغر فرهادی در روح آدم ماندگار است و چیزی كه نوشته چیزی نیست كه بتوان از آن رها شد. شخصیت فیلم هم طوری است كه شما به عنوان مخاطب وقتی او را میبینید تا مدتی ولتان نمیكند ؛خیلی خوب نوشته شده.» به گفته او، این شخصیت قبلا اسمی ایرانی با ریشه مذهبی داشته است، اما فرهادی در نهایت به این نتیجه میرسد که برای شخصیتی که شبیه به آدم منفی است بهتر اسمی گذاشته نشود تا شبههای پیش نیاید و به همین نیز دلیل در فیلم نام او برده نمیشود و اسم ندارد.
سجادیحسینی درباره اینکه خود او چه حسی به این شخصیت داشته و آیا حس ترحم نسبت به او داشته یا خیر؟ میگوید: «هر كدام از ما آهویی در درونمان داریم. یك شیطانی در وجودمان لانه كرده و كاملترین ما كسی است كه بر این شیطان غلبه میكند. شخصیتی كه ما روی پرده میبینیم شخصیت كامل ندارد. اتفاقا پیرمرد پول را به عنوان كمك به آهو داده و انگار مقدارش را هم شمارش نكرده. چه بسا خطبهای بین شان خوانده شده، برای بچه دوچرخه خریده و ... . یعنی یك جوری با این زن حشر و نشر انسانی داشته تا حیوانی. معالوصف این شیطان درون قابل كتمان نیست و باید هوشیار بود. خیلی از ما متاسفانه هوشیار نیستیم و وسوسهها ما را به سمت پرتگاه میكشاند.»
اما ادامه حرفهای این بازیگر مشخص میکند این حس ترحمبرانگیز بودن پیرمرد تاکیدی از سوی فرهادی بوده است: «آقای فرهادی روی این مساله تاكید داشت؛ میگفت یك آدم خاطی و گناهكار است ولی آدم خبیثی نیست و بالافطره اهل دنائت نیست. بالاخره خطا كرده و درِ توبه به روی این آدم باز است. هم قابل ترحم است و هم قابل نكوهش و این را خیلی حواست باشد و خودش هم حواسش بود كه وجه مثبت یا خباثتش زیاد نشود . دنبال این بودیم كه در پایان مخاطب به عماد (شهاب حسینی) بگوید اگر این پیرمرد را مثل یك شهروند متمدن به كلانتری معرفی میكردی آیا قاضی برای او حكم اعدام صادر میكرد؟ كه تو این كار كردی و به او مرگ تدریجی رساندی. تو چه كاره بودی، مملكت قوانین دارد و هر حكمی كه قاضی صادر میكند جاری است نه حكم تو كه انگار میخواهی انتقام بگیری.»
با وجود حس چندگانهای که مخاطب به پیرمرد پیدا میکند اتفاقی رخ نمیدهد که به تنفر مخاطب دامن زده شود و از سوی دیگر حس ترحم برای از دست رفتن آبروی چندساله او نیز در تماشاچی ایجاد میشود که بازی سجادیحسینی در این لحظات بحرانی بیشتر به چشم میآید، خود او رسیدن به این حس را کار سختی میداند و در توضیحاتش به کتابی نوشته آیتالله دستغیب نیز اشاره میکند: «همانطور كه عرض كردم هر جا هم كه ممكن بود درك درستی از نقش نداشته باشم و به بیراهه بروم فرهادی با هوشیاری عجیبی و به شكل خیلی مینیاتوری هدایت میكرد. نمیدانم كتاب «قلب سلیم» شهید دستغیب را خواندهاید یا نه. ایشان خصوصیات انسان و ویژگیهای روان آدمی مثل حسد ،كینه و .. را اینقدر ظریف و دقیق ترسیم میكند كه خواننده حیرت میكند. در «فروشنده» هم اصغر فرهادی ملغمهای از خصوصیات انسانی را نوشتهاند و دائم مراقبت میكرد كه همه این خطوط ریز مینیاتوری درست و به اندازه سر جایش بنشیند. اگر اهل انصاف باشم باید مدام زحمات آقای فرهادی را به یاد بیاورم.»
بازی خوب نوعی باقیات الصالحات است
در ادامه با اشاره به توانایی اصغر فرهادی در گرفتن بازی از بازیگران به استعداد سجادیحسینی نیز اشاره میشود که ظاهرا او نیز با فروتنی این نکته را میپذیرد: «احتمالا. یك وقت حمل بر خودستایی نشود (سكوت) بله بالاخره جایی پیدا شد تا من هم آن چه را در تمام عمرم به آن عشق ورزیده بودم بتوانم به ظهور برسانم و نتیجهاش را ببینم. تفاهم و نوع نگاهی كه ایشان در جایگاه كارگردان و بنده در جایگاه بازیگر داشتیم برای من خیلی ارزشمند بود. فكر میكنم اتفاق خیلی عجیبی در زندگی من با این نقش افتاد.»
سجادیحسینی در ادامه ابراز امیدواری میکند بعد از این نقشهای خوبی به او پیشنهاد شود: «خدا كند پیشنهادهای خوبی داده شود كه تا زندهام چهار كار خوب بازی كنم . بازی خوب نوعی باقیات صالحات است دیگر.»
این بازیگر که اولین بار فیلم را به طور کامل در جشنواره کن 2016 دیده است، روایت جالبی از واکنش خبرنگاران نسبت به آن را بازگو میکند: «قبل از ما خبرنگاران و منتقدان دیده بودند. وقتی بیرون آمدند صورتشان مسخ شده بود و طوری مبهوت دور و بر فرهادی پرپر میزندند و جوری نگاه میكردند كه معلوم بود هنوز منگ اتفاقات فیلم هستند. صحنه آن شب در ذهنم ثبت شده كه چه حالی داشتند. بعضیهای شان با زبان خودشان دست شان را نشان میدادند كه ببین هنوز موهای بدنم سیخ است.»
به گفته او نه تنها واکنش منفی درباره نقشش نگرفته بلکه محبت مخاطبانی از همه اقوام و ملل نیز شامل حالش شده است: «بعضیها چیزی میگفتند كه معادل فارسیاش این بود كه «ما هنوز تو كف لبخندی هستیم كه زدی». یا مرگ را در چشمانت دیدیم. خیلی لطف بود و انرژی خیلی زیادی در كن گرفتیم.»