به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، اواخر ماه مهر بود که حسن روحانی برای شرکت در آیین بازگشایی دانشگاهها به دانشگاه تهران رفت؛ اختصاص ندادن سهمیه مناسب به دانشجویان جهت شرکت در مراسم و نیز اجازه ندادن به نمایندگان دانشجویی جهت مطرحکردن نقدهایشان اعتراض دانشجویان تهرانی را برانگیخت. عدهای با در دستداشتن پلاکاردهایی با عناوین «ورود افراد زیر ۴۰سال به داخل سالن ممنوع»، «جشن آغاز سال تحصیلی کارمندان وزارت علوم» و «بریدن صدا از نوع تدبیر و امیدها» اعتراض خود را به عدم حضور خود در جشنی که برای آنها ترتیب داده شده، اعلام کردند؛ برخی دانشجویان هم که اجازه حضور داشتند سالن را به نشانه اعتراض ترک کردند.
کلیپهای دانشگاه تهران که منتشر شد، متوجه عدهای میشوم که یک گوشه دانشگاه حلقه زدهاند؛ آنهایی که دوست دارند به اسم چپ شناخته شوند و مثلا پرچم مطالبات کارگری و مردمی را بلند کنند. قیافههایشان برایم آشناست، قبلتر هم دیدمشان، مثل همیشه شعارهایشان را از مسائل صنفی و پولیشدن دانشگاهها آغاز میکنند و درنهایت به موضوعات کارگری میرسند: «ایستادهایم در سنگر، دانشجو و کارگر»! یاد تجمعات قبلی میافتم که علاوهبر این شعار «نان، کار، آزادی» هم میگفتند اما برای من که این روزها کف اخبار دانشجویی و کارگری خوابیدهام، پیگیری مطالبات کارگری و شنیدن حرفهایشان نمادهای دیگری دارد، سالهای 98 و 97 برای خیلیها سالهای متفاوتی بود؛ برای من، کارگران و البته بخشی از جنبش دانشجویی!
ماشینسازی تبریز
ماشینسازی تبریز یک شرکت موفق 47ساله بود. شرکتی که از ابزارآلات صنایع پزشکی تا صنایع دفاعی و پتروشیمی را تولید میکرد. این مجموعه از سال ۸۳ وارد روند خصوصیسازی شد و تا 11 سال بعد یعنی سال ۹۴، 11بار به مزایده گذاشته شد و هربار شکست خورد اما خصوصیسازان ناامید نشدند و درنهایت آن را درسال ۹۷ با قیمت سال ۹۴ به فردی با نام قربانعلی فرخزاد واگذارش کردند؛ شخصی که بعدها بهعنوان یکی از ابربدهکاران بانکی که نقش پررنگی هم در اخلال در بازار ارز داشت، محاکمه شد. 11 سال مزایده ناکام و بازی با کارخانه ماشینسازی البته بدون عوارض نبود، روند جذب نیرو، تولید و پرداخت حقوق کارکنان با مشکل جدی مواجه بود و بالاخره در اسفندماه 96 این زخم سر باز کرد و اعتراضهای کارگری در این مجموعه صنعتی هم کلید خورد. از همینجا بود که دانشجویان آذربایجانشرقی به ماجرا ورود کردند و اعتراضات کارگری با مطالبات دانشجویی همراه شد؛ اعتراضاتی که تا مدتها ادامه پیدا کرد و بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی سهند تبریز بههمراه دیگر دانشجویان انقلابی همیشه و همهجا پشت کارگران ماندند.
دانشجویان بسیجی تبریزی همزمان با یکی از اعتصابات کارگری کارخانه نسبت به اتفاقات ماشینسازی وارد قضیه شدند. تحقیق و تفحص پیرامون اهمیت و موقعیت و آمار کارخانه آغاز شد. دانشجویان با اکثر مدیران و کارگران قدیمی و جدید کارخانه ارتباط گرفتند و توانستند وضعیت شفافی از حوزههای مالی و کاری کارخانه ترسیم کنند، حالا برای دانشجویان بسیجی مسجل شده بود که عدهای نمیخواهند چرخ ماشینسازی تبریز دوباره بچرخد. حالا وقت آن بود که سراغ مسئولان استانشان بروند، از نامهنگاری خطاب به امامجمعه تبریز تا ریاست دادگستری استان، از پزشکیان نماینده تبریز و نایبرئیس مجلس تا پوریحسینی رئیس وقت سازمان خصوصیسازی. بخت با بچهها یار نبود و تقریبا هیچکس پاسخشان را نداد اما مساله برای دانشجویان انقلابی تبریز تمام نشد.
پیگیری مستمر دانشجویان در بستر رسانهها و اقدام به جهت تبیین و روشنگری آنچه بر سر این سرمایه ملی میرود باعث شد آرامآرام بحث ماشینسازی بر سر زبانها بیفتد. در دیماه ۹۷ با تشکلهای دانشجویی مقابل سازمان خصوصیسازی تجمعی برگزار کردند و با برپاکردن غرفهای در 22 بهمن 97 توانستند صدای خود را به مسئولان برسانند، چندماه بعد هم تجمع اعتراض دانشجویان در تیرماه ۹۸ در خیابان پاستور بههمراه تشکلهای دانشجویی تجمعی برگزار شد. دیدارهای رمضانی رئیس قوهقضائیه و حتی دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب نیز از موج مطالبات بچههای تبریزی بینصیب نماند. علی سنبلی، نماینده بچههای صنعتی سهند بود که مطالبات کارگران را به گوش رئیس قوه قضائیه رساند و از ایشان قول پیگیری گرفت.
موارد مربوط به خصوصیسازی رمضان همان سال در جلسهای با رهبر انقلاب هم مطرح شد که از جانب ایشان موردتایید قرار گرفت: «آنچه اینجا این برادرمان راجع به خصوصیسازی گفتند که بچههای دانشجو در زمینه خصوصیسازی وارد کار شدند و در همین مساله نیشکر هفتتپه و ماشینسازی تبریز، دانشجوها رفتند و یک مشکلی را واقعا حل کردند؛ یعنی نه پول دارند، نه قدرت قانونی دارند، اما درعینحال حضورشان میتواند یک کار بزرگ را، یک مشکل بزرگ را حل کند. مثلا ازجمله موارد این است: در حمایت از کارگران یا در مطالبات از دستگاهها، که این مطالبات اثر هم داشته؛ یعنی اینکه مجموعه دانشجویی از قوه قضائیه یا قوه مقننه یا مجمع تشخیص یک چیزی را مطالبه بکند، تاثیرگذار است.»
هرچند مسیر این مطالبهگری هموار نبود و گاهی کار به نیروهای امنیتی و احضار دانشجویان هم کشیده میشد اما درنهایت طرح تحقیق و تفحص مجلس از ماشینسازی تبریز کلید خورد و در دیماه 98 با تلاش و پیگیریهای بسیج دانشجویی دانشگاه سهند، درمورد بازگشت سهام گروه ماشینسازی تبریز به ایدرو تصمیمگیری و مقرر شد ادامه تعلق حقوق مالکانه این شرکتها و دارایی مزبور از صندوق سلب شود و «سازمان خصوصیسازی» با استفاده از اختیارات وکالتنامه منعقده، به دولت (سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران) برگشت دهد. براین اساس، نام این دو شرکت و دارایی در فهرست واگذاریهای سال ۱۳۹۸ درج میشود و از این تاریخ تا زمان تحقق فروش، اعمال مدیریت این دو شرکت و دارایی برعهده «سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران» خواهد بود. سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران نیز موظف شد با تحویل گرفتن مجدد گروه ماشینسازی تبریز ظرف سریعترین زمان هیاتمدیره و مدیرعامل قانونی این شرکت را معین کرده و نسبت به نوسازی و بهسازی خطوط تولید این شرکت جهت افزایش بهرهوری و سودآوری این صنعت مادر کشورمان اقدام کند. و شاید این پایان فعالیت تقریبا دوساله چند دانشجو برای کمک به کارگران شهرشان بود؛ اتفاقی که پایان یک حرکت کوچک و آغاز یک حرکت بزرگ بود.
هپکو اراک
ماجرای هپکو از یک شب تابستانی در شهریور 98 دوباره شروع شد، کارگرانی که بعد از حدود دوسال اعتراض بینتیجه به بنبست رسیدند و ریل راهآهن شمال به جنوب را برای چند ساعت بستند و منتظر استاندار ماندند اما اعتراضشان به خشونت کشیده شد و برای بچههای دانشجو تبدیل شده بود به چند عکس و فیلم از سرهای شکسته و دماغهای خونی.
خلاصه داستان این بود که تصمیم گرفته میشود یک شرکت نمونه و عظیم صنعتی که در بیشترین حالت سوددهی بوده و در کیفیت و تنوع تولید با شرکتهای خارجی رقابت داشته است به بخش خصوصی واگذار شود. درنهایت درحالیکه در سال واگذاری (سال ۱۳۸۶) تنها 280میلیارد تومان محصول در انبار شرکت موجود بوده هیاتواگذاری این شرکت را به مبلغ 70میلیارد تومان به عطاریان واگذار میکند. قرار میشود او 20درصد از همین قیمت ناچیز را نقدا پرداخت کرده و مابقی را در اقساط پنجساله تسویه کند (ایشان حتی یک قسط هم پرداخت نمیکند و همان 20 درصد را هم از محل وامی که روی سند کارخانه گرفته، میدهد.)
چیزی که عطاریان در سال 95 تحویل میدهد یک شرکت ورشکسته و زیانده با انبوه بدهیهای بانکی بود که تولیدش سقوط کرده است و در تمام این سالها سرمایه شرکت صرف سرمایهگذاری در امور دیگر میشود. ایشان همان سال بازداشت میشود و با تسلیم شرکت هپکو بدهی خود را تسویه میکند و از بازی خارج میشود. اما در فاز دوم واگذاری، شرکت هپکو به مبلغ 10میلیون تومان به شخصی دیگر واگذار میشود که بعدها اقساطش را پرداخت کند که البته چیزی پرداخت نمیشود.
در تمام این سالها هپکو از گردونه رقابت خارج شده و بسیاری از نخبگان و متخصصان آن به خدمت شرکتهای واردکننده درآمدند، حالا پنجماه بود که هیچ تولیدی نداشت و زمینهایش در آستانه فروش بود و البته جز همان کارگرانی که روی ریل خوابیده بودند حامی دیگری هم نداشت.
جمعه نشده بود که دانشجویان راه افتادند به سمت اراک و خودشان را به کارگران غول ماشینسازی هپکو رساندند؛ از عیادت مجروحان ماجرا شروع کردند و تا تجمع در نمازجمعه جلو رفتند اما کار به همینجا تمام نشد. دانشجویان دست کارگران را گرفتند و با خودشان به پایتخت آوردند؛ از جلسه با مجلسیها گرفته تا با رسانهها و مرتبطان با قوهقضائیه، حالا مساله هپکو فقط مربوط به حقوق چند ماه عقبافتاده کارگران نبود بلکه به یک کلانمساله مرتبط با پدیدهای مبهم به نام خصوصیسازی تبدیل شده بود. حالا دانشگاههای تهران محل رفتوآمد کارگران هپکو بود و آمفیتئاتر برخی دانشگاههای کشور محل اکران مستند نانگزیدهها که مربوط به چالشهای این شرکت بود. دانشجویان میزبان بسیاری از مدیران و متخصصان این حوزه شدند؛ یک مطالبهگری تمیز که هم به عوارض یک معضل مصداقی میپرداخت و هم حواسش به ریشههای این بحران بود و عبارتی مصداقزده نمیشد، برخلاف برخی اعتراضات کارگری حالا صدای کارگران هپکو از زبان بچههای انقلاب شنیده میشد؛ جایی که هیچ معاندی توان مصادرهاش را نداشت، ماجرا به اینجا ختم نشد. نزدیک ایام 16 آذر بود که بسیج دانشجویی دانشگاه تهران میزبان رئیس دستگاه قضا شد، شکل کلاسیک اینجور برنامهها مشخص است. صحبت تنی چند از نمایندگان تشکلهای دانشجویی دانشگاه و درنهایت هم سخنرانی میهمان مربوطه اما اینبار بچهها قصد داشتند درمیان خودشان یک میهمان هم داشته باشند تا تریبون خود را به او امانت بدهند. میرناصر نماینده کارگران هپکو بود که درمیانه روز دانشجو مقابل آیتالله رئیسی ایستاد و صدای همکارانش را به عالیترین مقام قضایی کشور رساند. ماجرا اما تمام نشد، ۱۶ آذر سال گذشته جمعه بود، برای همین تعدادی از دانشجویان از بسیج دانشجویی و جنبش عدالتخواه به اراک سفر کردند تا بهصورت نمادین، روز دانشجو را در کنار کارگران هپکو و آذرآب سپری کنند. هرچند نهادهای امنیتی استان مرکزی از حضور دانشجویان در محوطه کارخانه آذرآب جلوگیری کردند، اما عکس این دیدار و این مراسم به یادگار ماند. دانشجویانی که در کنار کارگران حضور واقعی داشتند.
ماجراهای جنبش دانشجویی انقلابی با کارگران هپکو تا همین امروز همچنان ادامه دارد. برخی نقاط توفیقاتی حاصل شد و برخی نقاط هم کند و طاقتفرسا جلو رفت اما برای من هپکو تبدیل به نماد مبارزه اصولی دانشجویان با یک پدیده بزرگ و البته خروج دانشجویان از فضای گلخانهای و صرفا نظری دفاتر تشکلشان شد.
نیشکر هفتتپه
شرکت کشتوصنعت نیشکر هفتتپه از مجموعههای قدیمی و ریشهدار در کشور بود که بهعنوان قدیمیترین تولیدکننده شکر ایران نام برده میشد و دارای اعتبار جهانی بود. این شرکت هم قربانی خصوصیسازی نادرست بود، یک واگذاری اشتباه که با اعتراضهای کارگری، کاهش تولید و بدهیهای روزافزون خودش را نشان داد.
آبان ۹۷ بود که اعتراضات کارگری در این کارخانه به اوج خودش رسید. کارگران به عدمپرداخت معوقاتشان و نحوه مدیریت این کارخانه اعتراض داشتند. اعتراضها در خوزستان فرق میکرد، خشنتر بود و البته مورد سوءاستفاده رسانههای بیگانه و عدهای دیگر قرار گرفت. همان ماه بود که کارگران به خیابان آمدند و حدود یک ماه به اعتراضهایشان ادامه دادند، اما قسمت تلخ ماجرا در هفتتپه آنجا بود که صدای کارگران به هیچ کجا نمیرسید، هیچکدام از مسئولان استانی و کشوری، پاسخی صریح و شفاف برای مطالبات کارگران نداشتند. حتی رسانههای داخلی هم آنگونه که باید این اعتراضها را پوشش نمیدادند، سایه امنیتی بودن فضا و شرایط خوزستان همه را محتاط کرده بود.
۲۷ آبان همان سال بود که نماینده کارگران کارخانه نیشکر هفتتپه، بازداشت شد و علاوهبر آن چند نفر از کارگران معترض این کارخانه توسط نیروی انتظامی استان موردضرب و شتم قرار گرفتند. فردای آن روز کارگران کارخانه نیشکر هفتتپه در مقابل فرمانداری اهواز تجمع کردند و حتی در مقابل دادگاه شوش دست به اعتراض زدند؛ اما قفل سکوت سنگین مسئولان استان نشکست.
آذرماه 97 دانشجویان تهرانی تصمیم گرفتند به شوش بروند، برگزاری یک میزگرد دانشجویی نه در سالنهای دربسته دانشگاه که زیرآفتاب سوزان شوش و درجمع کارگران هفتتپه کاری بود که بچههای بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران کردند. همان روزها که دانشگاه امیرکبیر تهران توسط جریان چپنمای دانشگاه شلوغ شده بود و برخی دانشجویان روی راهپلههای دانشگاه امیرکبیر یاد حقوق کارگران افتاده بودند، نمایندگان بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران؛ یعنی مسئولان سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاههای صنعتیشریف، شهیدبهشتی، امامصادق(ع) و دانشگاه علوم قضایی عازم هفتتپه شدند. بچههای تشکلهای انقلابی خوزستان هم بیکار ننشستند و پیگیر مطالبات کارگران شدند. نماینده شوش، دادستان اهواز، امامجمعه، فرماندار و... بخشی از مسئولانی بودند که دانشجویان به سراغشان رفتند. مدتی بعد با ورود برخی ارگانها، اعتراضات کارگری هفتتپه خاتمه یافت و کارگران به کارشان برگشتند و حتی معوقات هم به مرور پرداخت شد و علیالظاهر فضای هفتتپه آرام گرفت؛ اما شهریور 98 بار دیگر آتش اعتراضات کارگری شعلهور شد، اخراج تعدادی از کارگران به بهانه پایان قرارداد کاری علت اصلی اعتراض کارگران بود.
با شدت گرفتن اعتراضات کارگری هفتتپه، تشکلهای دانشجویی استان خوزستان (بسیج دانشجویی دانشگاه شهید چمران اهواز و دانشگاه علوم پزشکی اهواز) بهمنظور حمایت از این کارگران مظلوم به جمع معترضان آمدند و پای درددلهای کارگران نشستند.
در دیدار دانشجویان با کارگران معترض هفتتپه، مصطفی حیدری، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه شهید چمران اهواز بود که در میان جمع کارگران فریاد میزد: «اگر لازم باشد، ۱۰ بار دیگر در جمعتان حاضر میشویم تا به نتیجه برسیم. صدای کارگران را به گوش مسئولان خواهیم رساند و پیگیر حل این جریان خواهیم بود.»
اعتراضات مسالمتآمیز کارگران هفتتپه ادامه پیدا کرد تا آنجا که منجر به بازداشت کارگران کارخانه به دلیل مسائل امنیتی شد! با دستگیری این کارگران و بعد از دیدار دانشجویان و طلاب بسیجی دانشگاههای اهواز با کارگران هفتتپه، نوبت به دانشجویان انقلابی دانشگاههای تهران، شهیدبهشتی و شریف رسید و این دانشجویان مطالبهگر با همراهی دانشجویان بسیجی دانشگاههای خوزستان اعلام کردند به مدت سه روز در اهواز و منطقه هفتتپه حضور پیدا میکنند.
رایزنی و مذاکره راهحل اول بچههای دانشجویی بود؛ از دیدار با نمایندگان کارگران تا امامجمعه اهواز و دیگران. نامهنگاری با مسئولان عالیرتبه کشور و تبلیغات در بستر رسانه نیز گام دوم دانشجویان بسیجی بود. بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران، شهیدبهشتی و شریف طی نامهای به رئیسی، رئیس قوه قضائیه بر ضرورت حضور وی در میان کارگران نیشکر هفتتپه برای حل مشکلات تاکید کردند. همچنین این دانشجویان در نامه دیگری خطاب به علی عسگری، رئیس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی، خواستار پوشش صریح و بیپرده اتفاقات و مطالبات هفتتپه در صداوسیما شدند.
حالا صدای کارگران هفتتپه شنیده میشد و از بایکوت و سانسور روزهای نخست خبری نبود، نمایندگان کارگران بالاخره به تهران آمدند و مقابل دوربین رسانهها و مسئولان نشستند. درنهایت، نمایندگان و فعالان کارگری منتخب کارگران کارخانه نیشکر هفتتپه، ۲۲ مهرماه در جلسهای با حضور رئیس سازمان خصوصیسازی، نمایندگان مجلس در کمیسیون اجتماعی و رئیس فراکسیون کارگری و همچنین عضو هیاتمدیره کانون شوراهای اسلامی کار ایران و معاونت روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی حاضر شدند و به بیان خواستههایشان پرداختند. در این جلسه به سازمان خصوصیسازی اولتیماتوم ۱۰روزهای داده شد تا شفافسازیهای لازم را در این زمینه انجام دهد.
تشکلهای دانشجویی استان خوزستان همچنان پیگیر رسیدگی به مطالبات کارگران هفتتپه هستند و از مسئولان میخواهند به مشکلات رسیدگی کنند. حتی در موارد بعدی که به صدور حکم قضایی برای برخی کارگران منجر شد با پیگیریهای رسانهای و توجهات قوه قضائیه در برخی احکام تجدیدنظر و در برخی موارد تبرئه صورت گرفت. ماجرای هفتتپه همچنان ادامه دارد و مشکلات کارگران منطقه تمام نشده است اما نقطه برجسته حضور دانشجویان درکنار کارگران هفتتپه همین بود که باعث شد سکوت تلخ مسئولان محلی شکسته شده و صدای مظلوم کارگران شوشی در سطح ملی شنیده شود.
2 سال تلاش جنبش دانشجویی در جهت تحقق مطالبات کارگری
دو سال گذشته پر بود از نمونههای متعدد همراهی و پیگیری دانشجویان نسبت به مطالبات کارگری. کشتوصنعت مغان، قند یاسوج، کنتورسازی قزوین، صنایع چوب مازندران، شرکت غله همدان، ماهیگیران هرمزگانی، کارگران سد چمشیر گچساران، کارگران شهرداری بروجرد، مشکلات کارخانه کاوه سودا و دهها مساله دیگر که در آن شاهد حضور پررنگ تشکلهای دانشجویی هستیم، بهطور حتم اگر از منظر کارکردهای بیرونی جنبش دانشجویی و خروج از فضای فانتزی و گلخانهای دانشگاهی به این پدیده نگاه کنیم، متوجه آثار درخشانی در رشد عملی این نسل از دانشجویان خواهیم شد که انکارشدنی نیست، بهعلاوه اینکه حضور در چنین چالشهایی در یک نگاه کلانتر بخشی از فرآیند حل مسائل نظام بهصورت ریشهای توسط قشری از نخبگان یعنی همان بدنه دانشگاهی است. هرچند بهتر است به این نکته مغفول توجه شود که حضور دانشجویان در پیگیری مستمر مسائل کارگران نباید باعث تضعیف تشکلهای کارگری شود، بهعبارتی رشد و تقویت سازوکارهایی که بتواند بهصورت مستقل برای تشکلهای کارگری ابزار مطالبهگری خلق کند ضروری است، بهزعم نگارنده، اکتفا به حضور میدانی دانشجویان در مواقع بحرانی در کنار کارگران بدون مطالبه درست و صحیح از خلق ابزارهای تقویتکننده این قشر درنهایت اثر درازمدتی نخواهد داشت و این مهم باید در نظر گرفته شود که تشکل دانشجویی نباید تبدیل به شاخه کارگری برخی گروهها شود که اساسا کارکرد دانشگاهی و درونی خود را از دست داده است. نکته بعدی تقویت بنیانهای نظری و ایدهپردازی در حوزههای تولید و اشتغال است که بتواند بهصورت ریشهای و ساختارمند چنین معضلاتی را برطرف کند و البته به دام تفکرات مارکسیستی و سوسیالیستی هم نیفتد و بتواند مجموعهای از راهکارهای ایجابی و اساسی را در حوزه سیاستگذاری عرضه کند.
درنهایت حالا در آستانه روز کارگر 99 ما با بخشی از بدنه دانشجویی ارزشی کشور روبهرو هستیم که نسبت به این روز دارای فهم و حس مشترک است و پیگیری مشکلات یکی از اقشار مظلوم جامعه برایش تبدیل به مساله شده است، بدنهای که از اسم کارگران استفاده اپوزیسیونی نمیکند و مطالباتشان را مصادره به مطلوب سیاسی نخواهد کرد.
* نویسنده : امین سلیمی، سردبیر خبرگزاری دانشجو