اکنون که رائفی‌پور برخلاف سخنرانی‌هایش، حاضر به گفت‌و‌گو نشده است، «فرهیختگان» ضمن آمادگی برای گفت‌و‌گو با ایشان، به نقد برخی دیدگاه‌‌های او در چند حوزه پرداخته است.
  • ۱۳۹۹-۰۲-۰۲ - ۰۱:۲۰
  • 42
فصل اول: «خیر و شر»ساده‌سازی مفاهیم در دنیای رائفی‌پور
 فصل اول: «خیر و شر»ساده‌سازی مفاهیم در دنیای رائفی‌پور

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، رضا مشتاقی، روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:

1-  اواخر دهه‌ 1380، جوانی بیست‌وچندساله با سخن گفتن از آیین‌‌های مرموز و نماد‌های پیدا و نهان، ناگهان به شهرت رسید. کلیپ‌‌های سخنرانی او درمورد «راز دلار» دست‌به‌دست و بلوتوث‌به‌بلوتوث می‌چرخید. بینندگان، جوان کت‌وشلوارپوشید‌ه‌ای را می‌دیدند که به‌سرعت و با شور از راز‌های نهفته‌ در طراحی اسکانس یک دلاری سخن می‌گوید و رمز اعداد 9 و 11 و 13 و مفهوم آنها در کابالا و فراماسونری و چگونگی پنهان کردن این نماد‌ها در طراحی دلار را افشا می‌کند. علی‌اکبر رائفی‌پور اولین کسی نبود که از این نماد‌ها سخن گفت. پیش از او نیز در دیگر نقاط جهان کسانی مانند «دیوید آیک» از «نماد‌های آیین‌‌های رازآلود که در چیز‌هایی مثل ساختمان‌‌های مشهور یا لوگوی برند‌های معروف قرار داده شده‌اند و ما در زندگی روزمره‌ آنها را می‌بینیم، اما از درک مفهوم‌شان ناتوانیم» بسیار سخن گفته بودند، اما در ایران آغازگر جدی این مسیر را می‌توان علی‌اکبر رائفی‌پور دانست.

رائفی‌پور بر پنهان‌کاری آیین‌‌ها متمرکز بود و می‌کوشید از آنچه او نماد فرقه‌‌های مختلف به‌خصوص فراماسونری می‌دانست، رمزگشایی کند. او با این سخنرانی‌ها، لذت حل کردن یک معما یا انجام یک تردستی و ظاهر کردن یک خرگوش از درون کلاهی را که به‌نظر خالی می‌آمد، به مخاطبش می‌چشاند. همین ویژگی کمک زیادی به او برای جذب مخاطب، به‌ویژه از میان جوانان و نوجوانان کرد. رائفی‌پور در این دوره به نقد فیلم و موسیقی نیز ورود کرد، اما نه مانند منتقدان متعارف. آنچه را که او انجام می‌داد، نه نقد و نه حتی تحلیل، که باید نوعی تلاش برای راززدایی دانست. در نقد فیلم، رائفی‌پور ابایی نداشت به اتفاقاتی که سال‌‌ها بعد از ساخت یک فیلم افتاده است، استناد کرده و از آنها برای تحلیل فیلم استفاده کند. مثلا در نقد فیلم «ارباب حلقه‌ها»، رائفی‌پور برج ساعت سلطنتی مکه را که سال‌ 2011 در نزدیکی کعبه ساخته شد، مشابه برج تک‌چشم موردور در این فیلم دانست که اولین قسمت آن در سال 2003 منتشر شده است و مدعی شد «این برج حاصل لابی صهیونیست‌هاست برای اینکه مشابهتی ایجاد کرده و چنین به ذهن متبادر کنند که آن برج شیطانی در فیلم، نماد مسلمان‌هاست.»

در نقد موسیقی نیز مشهورترین سخنرانی رائفی‌پور، درمورد برعکس کردن ترانه‌‌ها با شیوه‌ reversing و آشکار کردن محتوای شیطانی مخفی آهنگ‌‌های مشهور و پراستفاده است که «وقتی آنها را برعکس می‌کنیم، اظهار ارادت به شیطان را در آنها می‌شنویم و این قرار است بر ناخودآگاه شنونده تاثیر بگذارد.»

دال مرکزی سخنرانی‌‌های او در این دوره، فارغ از صحت و سقم و قوت و ضعف استدلال‌ها، وجود یک شر مطلق است که به‌طور پنهانی و رمزآلود درحال اثرگذاری و توطئه‌چینی است و باید به شیوه‌‌های نامتعارف از نقشه‌‌های او پرده برداشت. در آن برهه از زمان، زمینه نیز برای مخاطب پیدا کردن این سخنان فراهم بود. جذابیت این مباحث به‌حدی رسید که بحث نمادشناسی و فراماسونری به پای ثابت منابر و سخنرانی‌‌ها بدل شده بود. کمتر معلم تعلیمات دینی یا پرورشی در مدارس بود که از سوی دانش‌آموزان درمورد فراماسون‌‌ها مورد سوال قرار نگیرد. مستند سریالیArrival مورد اقبال گسترده قرار گرفت و دی‌وی‌دی‌‌های آن دست‌به‌دست در مدارس و دانشگاه‌‌ها می‌چرخید. چشم‌‌ها روی در و دیوار به دنبال نماد‌ها می‌گشت و هر چشمی را نماد چشم جهان‌بین، هر عدد مضرب 11 را نشانه‌ای از مقامات عالی‌رتبه‌ لژ‌‌های فراماسونری، هر بزی را نماد بافومت و هر هرمی را سمبل فراعنه می‌دید. بحث به‌حدی گسترده شده بود که دیگر نمادین نبودن یک شکل ممتنع به‌نظر می‌آمد و درصورت لزوم باید نماد آن مصادره به‌مطلوب می‌شد، نه اینکه اصل نماد بودن آن انکار شود. رائفی‌پور در یک سخنرانی درمورد نماد فراماسونری بودن ساختمان مجلس شورای اسلامی می‌گوید: «من به کسانی که سوال برایشان پیش‌آمده بود، گفتم اینکه هر طرف 33 پنجره است، نماد فراماسونری نیست. دو طرف 33 پنجره وجود دارد که جمع آن می‌شود 66 و ابجد «الله» است.»

البته این شیوه از بحث به رائفی‌پور اختصاص ندارد و بسیاری از کسانی که در دیگر نقاط جهان به نمادشناسی آیین‌‌های پنهان و سمبل‌‌های فراماسونری می‌پردازند، از همین شیوه‌‌ها تبعیت می‌کنند و معمولا از جانب جریان‌‌های اصلی فکری و رسانه‌ای، «تئوریسین توطئه» نام می‌گیرند. درمورد رائفی‌پور نکته اینجاست که در نمادشناسی فراماسون‌‌ها و مباحث آخرالزمانی متوقف نماند. او در سال 89 موسسه‌ مصاف را افتتاح و خود نیز به دیگر مباحث، از مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی گرفته تا موضوعات فقهی، معرفتی و حتی پزشکی ورود کرد!

  استاد در هاله‌ای از ابهام

2- به نظر می‌آید رائفی‌پور جذابیت رازآلودگی را به‌خوبی درک کرده است. نه فقط مباحثی که به آنها می‌پردازد بلکه خود او نیز در هاله‌ای از ابهام و اسرار قرار دارد. اطلاعات اندکی درمورد او موجود است. درمورد تحصیلات در این حد می‌دانیم که در دانشگاه حسابداری خوانده است، اما اینکه چه سالی وارد کدام دانشگاه شد و کی از آنجا فارغ‌التحصیل شد، بر ما پوشیده است. او در مصاحبه‌ اخیر خود در شبکه‌ سه مدعی شد در دوره‌‌های آموزشی‌ای که برای اقتصاد مقاومتی تشکیل شده هم شرکت کرده است. در برنامه‌ «بازگشت» شبکه‌ افق، رائفی‌پور به‌عنوان مدرس دانشگاه، نظریه‌پرداز، پژوهشگر حوزه‌ دشمن‌شناسی و آخرالزمان‌شناسی، بنیانگذار مرکز مطالعات آسیای غربی و آفریقای شمالی موسوم به «وانا»، عضو سابق هیات‌علمی مرکز مطالعات راهبردی آمریکا، ایجادکننده و مدرس واحد‌های درسی «دشمن‌شناسی»، «تاریخچه‌ استکبار» و «مدیریت رسانه» در دانشگاه امام صادق(ع)، آینده‌پژوه تحرکات صهیونیسم جهانی و مدیر موسسه‌ «مصاف ایرانیان» معرفی می‌شود. سایت موسسه‌ مصاف ایرانیان، برخلاف شیوه‌ معمول چنین سایت‌هایی، ‌بخشی را به بیوگرافی و رزومه‌ مدیر و استاد اصلی خود اختصاص نداده است. در‌ بخش «تماس با ما» سایت نیز تصریح شده است که «به سوالات شخصی و خصوصی درمورد رائفی‌پور پاسخ داده نخواهد شد.» رائفی‌پور در مصاحبه‌ای تصویری با سایت تبیان که مردادماه 95 روی این سایت منتشر شده است، می‌گوید: «برای اولین‌بار اینجا می‌گویم درس حوزه را شروع کرده‌ام و با سرعت بالا هم دارم می‌خوانم. نه‌اینکه بخواهم پاس کنم ولی اساتید می‌گویند «خیلی خوب داری پاس می‌کنی و متوجه می‌شوی.» واجب است. یک‌جایی مثلا شما یک چیزی را که منصوب است، «مفتوح» می‌گویید و دیگر انگار کل اسلام زیر سوال رفت... .» البته از همین سخنان مشخص می‌شود رائفی‌پور در آغاز راه تحصیل علوم دینی است، چراکه کلمات معرب در زبان عربی به چهار دسته‌ مرفوع و مجرور و مجزوم و منصوب تقسیم می‌شوند که علامت این مورد آخر «فتحه» است و ما اعرابی تحت‌عنوان مفتوح نداریم که کسی بخواهد به اشتباه منصوب را مفتوح بخواند. بااین‌حال، رائفی‌پور قبل از آنکه به ادعای خود تحصیل علوم دینی را آغاز کند نیز ابایی از سخنرانی و نظریه‌پردازی درمورد علوم اسلامی و حتی نقل حدیث و تفسیر نداشت.

رائفی‌پور در یک سخنرانی عجیب در سال 93، در آغاز ادعا می‌کند: «این سخنرانی که می‌خواهم اینجا انجام بدهم، خدا را گواه می‌گیرم که موضوع بسیار مهمی است و شاید برای اولین‌بار در جهان اسلام دارد مطرح می‌شود، غیرمسلمانان که اصلا از این چیز‌ها خبر ندارند.» رائفی‌پور در ادامه‌ این سخنرانی و پس از شرح آیه‌ 36 سوره‌ توبه درمورد ماه‌‌های حرام و استناد به روایتی در این مورد که ماه‌‌های قمری اشاره به 12 امام دارند و مراد از ماه‌‌های حرام در این آیه امامانی است که نام‌شان علی است، می‌گوید: «برای خود من سوال بود که این چهار امام چه ارتباطی به این چهار ماه دارند و مدت‌‌ها هم به آن فکر می‌کردم. تو این ماه رمضان جوابش را پیدا کردم. یک چیز شگفت‌انگیز وجود دارد. معجزه است. خدا شاهد است آدم حلال‌خوار و منطقی باشد، دیگر حجت برش تمام است... این چهار امامی که نام‌شان علی است، امامت‌شان در این چهار ماه برای مردم مسجل شد! به خجستگی این چهار امام، جنگ ممنوع! هرگونه زدوخورد، دوبرابر دیه حساب می‌شود. بشینید سر جای‌تان! شاهکار اینجاست که این امامان، چهار روز به دنیا آمدند، چهار روز به امامت رسیدند، چهار روز هم شهید شدند، سه چهار تا؟ دوازده‌تا! اینها چند چندم امام‌‌ها هستند؟ یک‌سوم امام‌ها! جالب است بدانید از 12 مناسبت 9 تا باز در ماه‌‌های حرام است! یعنی علم احتمالات را هم شما بگذاری، باز می‌بینی این می‌شود. از 23 حالتی که برای 12 امام پیش می‌آید، یعنی به دنیا می‌آیند و به شهادت می‌رسند، 11 تا باز در ماه‌‌های حرام است. به‌لحاظ علم احتمالات بروید حساب کنید! یعنی نزدیک 47درصد، 50درصد. حالا مگر این علی‌‌ها چه کار کردند؟ برداشت من حقیر این است که این علی‌‌ها هرجا امامت داشت می‌رفت به زمین بخورد و شجره‌ طیبه را داشتند قطع می‌کردند، خدا یک علی رو کرد!»

فارغ از فایده‌ عملی و نظری این بحث و اینکه آیا این‌گونه تمایز قائل شدن در نقش و جایگاه ائمه با منطق معرفتی شیعه که امامان را نوری واحد و در ادامه‌ هم می‌داند، قابل جمع است یا خیر، دو نکته در این سخنرانی موجود است که ما را در شناخت بیشتر رائفی‌پور یاری می‌کند. اول اینکه می‌گوید: «هرگونه زدوخورد، دوبرابر دیه حساب می‌شود.» حال آنکه اولا تغلیظ دیه در ماه‌‌های حرام منحصر‌ به ‌قتل است و در باقی جراحات و زدوخورد‌ها میزان دیه تغییری نمی‌کند. ثانیا در ماه‌‌های حرام دیه‌ قتل یک‌سوم افزایش می‌یابد، نه آنچنان که عوام‌الناس می‌پندارند دوبرابر! (نگاه کنید به مواد 555 و 557 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392). همین موضوع نشان می‌دهد رائفی‌پور بر ابتداییات این بحث نیز اشراف ندارد و بازهم درصدد توسعه‌ ادبیات آن است.

دوم و مهم‌تر اینکه رائفی‌پور، بی‌سابقه‌ تحصیل علوم دینی، از نمادشناسی فراماسون‌‌ها پا در وادی تفسیر روایات و تشخیص حکمت احکام می‌گذارد و همین باعث می‌شود بی‌اعتنا به اصول استنباط احکام اسلامی، به علم احتمالات استناد کند و مانند نمادشناسی مالوف او- که با شمردن برگ‌‌های زیتون روی دلار می‌توان حکم به فراماسون بودن طراحان داد- تصور کند می‌تواند با شمردن تاریخ میلاد و شهادت ائمه، حکمی را برای اولین‌بار در تاریخ جهان اسلام استنباط کند. در برنامه‌ای ماهوار‌ه‌ای نیز درمورد اینکه چطور این نسبت را استنباط کرده است، می‌گوید: «من خودم وقتی داشتم تحقیق می‌کردم، ماه رمضان امسال بود، روی وایت‌برد دفترمان بعد از سحری اینها را کنار هم کشیدم و خودم شگفت‌زده شدم، و این را به‌عنوان هدیه‌ای آورده‌ام برای بینندگان برنامه.» آسیب‌‌های بدل شدن «احتمالات» به ابزار تفقه در دین بر کسی پوشیده است؟ پژوهشگر باید بداند هر گرایش فکری و هر حوزه‌ اندیشه، سنت و روش استدلالی و تحقیقی خود را دارد، اما رائفی‌پور ابایی ندارد از اینکه سنت پژوهشی خود در حوزه‌ فراماسون‌شناسی را به دیگر حوزه‌‌ها تسری دهد و درمورد مسائل حساس و پیچیده‌ دینی چون حکمت احکام یا جن‌شناسی سخنرانی کند.

  دوگانه خیر و شر

3- واحد موسیقی، واحد کشاورزی و امنیت غذایی، واحد خانواده، واحد نرم‌افزار، واحد دشمن‌شناسی، ساخت سلاح و پرینتر سه‌بعدی و سامانه‌ پاداسکای تنها ‌بخشی از فعالیت‌‌های موسسه‌ مصاف ایرانیان با مدیریت علی‌اکبر رائفی‌پور است که تحت‌عنوان فعالیت در حوزه مهدویت و دشمن‌شناسی شکل گرفته است. رائفی‌پور در مصاحبه با تبیان در پاسخ به چرایی پرداختنش به حوزه‌‌های مختلف می‌گوید: «تخصص کاری خود من، امنیت و به‌صورت ویژه امنیت ملی و صهیونیسم است. تو موسسه‌ مصاف روی موضوع آخرالزمان کار می‌کنیم. آخرالزمان دو بعد دارد؛ جبهه‌ شر و جبهه‌ خیر. هر جایی جبهه‌ شر ورود پیدا کند، ما هستیم! تو ورزش، تو فرهنگ، تو اقتصاد، توی کشاورزی! حالا نکته کجاست؟ مثلا چندوقت پیش من یک سخنرانی داشتم درمورد کشاورزی و این باعث شد یک‌سری تغییرات در سیاست‌‌های کشاورزی کشورمان انجام شود و یک بعدی از این پژوهش که انجام شده بود، سخنرانی بنده بود، ‌بخش دیگر پیگیری‌‌های بسیار جدی و گزارش نوشتن به دستگاه‌‌های مختلف بود و گفتیم که جریانات مشکوکی در کشور در حوزه‌ خودکفایی ایران را دارند تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. خب حالا کسی می‌پرسد «مگر شما علم کشاورزی دارید؟» نه، من تهدید را می‌شناسم. تو تهدیدشناسی فرقی نمی‌کند ویروس ایدز باشد یا شبکه‌ ماهواره‌ای! جنس تهدید همیشه یکی است! منتها با توجه به اینکه شکل تهدید تغییر می‌کند، باید اطلاعات راجع‌به آن مطلب داشته باشیم. در این حوزه، من حداقل با دو نفر از معاون‌‌های وزرای دوره‌‌های قبل جهاد کشاورزی جلسه داشتم... .»

اولین نکته اینجاست که مگر می‌شود بدون اشراف کامل بر یک موضوع و شناخت نظام‌مند آن، مدعی شناخت تهدید‌های آن شد؟ غیر از یک پزشک متخصص کسی می‌تواند تشخیص دهد که تضعیف سیستم ایمنی بدن یک بیمار خاص یا قطع یکی از اعضای او تهدیدی برای سلامتی اوست یا فرصت؟ غیر از یک جرم‌شناس ماهر که با آمار و اطلاعات از سوی دستگاه‌‌های رسمی تغذیه می‌شود، کسی ‌می‌تواند تشخیص دهد جرم‌انگاری یک رفتار یا جرم‌زدایی از آن به نفع جامعه است یا به ضرر آن؟ چطور امکان دارد کسی مدعی شود که متخصص تهدید در تمامی حوزه‌‌هاست و تهدید‌های فرهنگ و ورزش و اقتصاد و پزشکی و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید، می‌شناسد و صرفا نیاز به نظرات چند کارشناس و برگزاری چند جلسه دارد تا بتواند به مصاف این تهدید‌ها برود و برای مقابله با آنها نظریه‌پردازی کند؟

نکته‌ دوم و مهم‌تر این است که می‌بینیم رائفی‌پور همان منهج فکری را که در فراماسون‌‌شناسی داشته، به تحلیل دیگر حوزه‌‌ها تسری داده و با همان ابزار وارد این معرکه‌‌ها شده است. در مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... نیز دیگر از نظر او مسائل چندبعدی و پیچیده نیستند بلکه مشکلات و تهدید‌ها ناشی از صف‌آرایی جناح خیر دربرابر جناح شر است که باید با رویکرد تهدیدشناسی وارد شد و توطئه‌‌های شر را باطل کرد. در مثال‌‌های زیر می‌بینیم که طرف موافق او در جبهه‌ خیر قرار می‌گیرد و طرف مقابل شر مطلقی است که الزاما نه به‌خاطر تفاوت مبنایی یا نظر مخالف کارشناسی که از روی منفعت‌طلبی یا خبث طینت روبه‌روی او قرار گرفته است:

الف) او وقتی از طب اسلامی سخن می‌گوید، یک «خیر مطلق» را ترسیم می‌کند که «شاهکار است» و با مثال زدن ساختمانی که سقف آن نم داده است، عملکرد طب مدرن را این‌گونه توصیف می‌کند که «عموما می‌گوید هر سال سقف را رنگ بزنید تا زردی‌اش را نبینید و مثلا به بیمار دیابتی هم می‌گوید تا آخر عمر انسولین بزن، درحالی‌که طب اسلامی به ‌علت توجه می‌کند و آن سقفی را که نم می‌دهد، قیرگونی می‌کند.»

در جای دیگر نیز زمانی که می‌خواهد علت مخالفت پزشکان با طب اسلامی را ترسیم کند، دوباره یک جبهه‌ شر می‌آفریند و می‌گوید: «الان می‌صرفد در مملکت ما که مریض زیاد باشد. برای دکتر‌ها می‌صرفد. بعد در این ساختار می‌گویند «زمستان چرا مریض ما کم شد؟ مردم زیاد حجامت می‌کنند! آقا بزنید موتورش را بیارید پایین! پول از کجا دربیاریم؟»

الان صرفه در این است که «ای‌کاش مردم مریض بشوند! یک ویروسی هم نمی‌آد، چندوقته درآمد نداشتیم!»

  ادعای کذب درباره وکالت

ب) در جای دیگر رائفی‌پور به بحث نظام وکالت در کشور می‌پردازد و مدعی می‌شود دو سال است روی این موضوع مطالبه‌گری دارد: «ساختار وکالت در کشور ما انحصاری است. کانون وکلا تعیین می‌کند چند وکیل در کشور باشند. درحالی‌که مثلا در آمریکا وکالت انحصار ندارد.»

در همین دو جمله دو غلط آشکار وجود دارد. اولا وکالت در ایران در انحصار کانون وکلا نیست و این نهاد تعیین نمی‌کند که چند وکیل در کشور داشته باشیم. سال‌هاست که مرکز وکلا و مشاوران حقوقی قوه قضائیه مستند به ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه اقدام به برگزاری آزمون و صدور پروانه وکالت می‌کند. از سوی دیگر، وکالت در آمریکا نیز غیرانحصاری و آزاد نیست و دانش‌آموختگان حقوق برای آنکه بتوانند در محاکم دادگستری وکالت کنند، باید از مراجع ذی‌ربط و پس از گذراندن آزمون‌‌ها و کارآموزی‌‌های لازم، پروانه‌ وکالت اخذ کنند و معمولا این پروانه تنها در یک ایالت معتبر است. فارغ از این اشتباهات، در مقام نظر ایرادی ندارد کسانی معتقد به رفع انحصار کامل از شغل وکالت باشند، اما به‌شرطی که ملزومات آن را درک کنند، فواید و مضرات آن‌ را بشناسند، از تفاوت‌‌های نظام حقوقی ما با دیگر کشور‌ها آگاه باشند، ظرفیت کارآموزی وکالت نزد دادگاه‌‌ها و وکلای سرپرست را بشناسند، ضعف و قوت آموزش حقوق در دانشکده‌‌های حقوق و تعداد دانش‌آموختگان حقوق و تناسب آن با نیاز‌ها و ظرفیت‌‌های دادگستری را بدانند و مواردی از این قبیل. رائفی‌پور در این مورد نیز نه‌تنها کاری به این مسائل ندارد بلکه با یک قیاس اشتباه با سیستم وکالت در دیگر کشورها، وکلا را هم دوباره در جبهه‌ شر قرار می‌دهد که «مانند راننده‌تاکسی‌‌هایی که در شب بارانی فقط مسافر دربستی سوار می‌کنند، فقط در پی اینند که دست‌کم باشد تا درآمدشان بیشتر شود!»

ج) تابستان 1398 فیلمی از مراسم عقدکنان دختری خردسال با مردی بیست‌وچندساله در استان کهگیلویه‌وبویراحمد منتشر شد که خشم بسیاری را برانگیخت و موجب اقدام مقامات قضائی استان برای نجات دخترک شد. واکنش رائفی‌پور به این ماجرا هم مانند موارد بالا، این بود که «این ماجرا سیاسی و عملیات رسانه‌ای و کار کسانی است که می‌خواهند سند توسعه پایدار سازمان ملل را در کشور اجرایی کنند.» و بعد از دل همین تحلیل چنین حکم صادر کرد که «دقیقا وجود چنین ازدواجی -که دیدید غیررسمی بود و فقط داشتند محرمیت می‌خواندند تا 4 سال بعد بتوانند ازدواج رسمی داشته باشند- نشان می‌دهد قانون‌تان ایراد دارد. شما حداقل را گذاشتید زیر 13 سال، 10 سال هم بگذارید، اصلا هرکاری بکنید باعث می‌شود که مردم دورش بزنند. اصلا غلط بود این‌کار و غلط است ادامه‌ این‌کار. این قانون باعث نمی‌شود اینها کم بشود، باعث پنهان شدنش می‌شود... .» این سخنان کجا دارند ارائه می‌شوند؟ در حضور فعالان حقوق کودک و کارشناسان موضوع و در یک محیط دانشگاهی؟ نه! در یکی از شب‌‌های محرم و در یک هیات عزاداری، متکلم‌وحده این‌گونه ماجرا را جمع‌بندی کرده است و بعد هم فیلم آن را در سایت و صفحه‌‌های خود در شبکه‌‌های اجتماعی بارگذاری می‌کند. در این شیوه از بحث، ازدواج کودکان یک مساله‌ ساده و عاری از پیچیدگی‌‌های حقوقی، جامعه‌شناسانه یا روانشناسی است. ساده‌انگارانه می‌توان موضوع را به صف‌آرایی خیر و شر تقلیل داد و طرف مقابل را «دست‌‌های پنهانی که با عملیات رسانه‌ای و سیاسی‌بازی قصد اجرای اسناد سازمان ملل را دارند» جا زد و با همین جواب‌‌های یک‌خطی، از پیچیدگی مسائل گریخت. در این شیوه از بحث، دیگر این موضوع که «اگر از ازدواج کودک قانون‌زدایی کنیم و نه حداقل سنی قائل شویم و نه نظارتی و بعد پدر ناصالحی که طبق قانون و شرع حق یک سیلی زدن به کودکش را ندارد، کودک هفت‌ساله‌ای را که قانونا و شرعا اختیار معامله‌ یک موتور را ندارد، به عقد ازدواج پیرمردی 70 ساله درآورد، چه باید بکنیم؟» اصلا مطرح نیست. هیچ حقوق‌دان یا جرم‌شناس و کیفرشناسی آنجا نیست که در جواب سخنران بگوید «وقوع این ازدواج‌‌ها به‌معنی اشتباه بودن کل و اساس قانون و لزوم برچیده شدن آن نیست، که اگر این‌چنین بود، با وقوع اولین قتل پنهان هم باید از قتل جرم‌زدایی می‌کردیم و حکم به اشتباه بودن قصاص در قرآن می‌دادیم.» در بحث رائفی‌پور آمار‌های رسمی ثبت‌‌احوال جایگاهی ندارند. آمار‌هایی که به ما می‌گویند فقط در سال 1396 «ازدواج 1033 زن 14-10 ساله به طلاق منجر شده است که 337 نفر از شوهران این زنان 29-25 ساله بودند و 65 نفر دیگر از این شوهران 44-30 سال داشتند. 8868 دختر 14-10 ساله با مردان 29-25 ساله–همان بازه‌ سنی ازدواج جنجالی کهگیلویه‌وبویراحمد که رائفی‌پور معتقد است رسانه‌ای شدن آن عملیات رسانه‌ای و بازی سیاسی است- و 1220 دختر 14-10 ساله با مردان 64-30 ساله ازدواج کرده‌اند.»این ظرایف در بحث رائفی‌پور جایگاهی ندارد، چراکه یک جواب ساده وجود دارد: «صف‌بندی خیر دربرابر شر!» برای شکل دادن به این صف‌بندی می‌توان از این موضوع چشم‌پوشی کرد که ما اساسا در فقه شیعه چیزی به نام صیغه‌ محرمیت نداریم و آنچه در بعضی موارد اتفاق می‌افتد «عقد نکاح موقت» است که جز در بعضی جزئیات مثل مدت‌دار بودن و راه نداشتن طلاق در آن و ارث نبردن زوجین از یکدیگر و... تفاوت چندانی با نکاح دائم ندارد و زوج حق برقراری رابطه‌ زناشویی با زوجه را دارد و سن کم زوجه قاعدتا مانع نیست. در آمار‌های سال 1396 سازمان ثبت احوال، 1534 زن کمتر از 15 سال مادر شده‌اند. باید از تمام ابعاد ماجرا و حقوق درمعرض نقض کودکان و راه‌‌های اصلاح قانون چشم پوشید تا به یک جواب ساده برسیم: «دست‌‌های پشت‌پرده -جبهه‌ شر- به‌دنبال اجرایی کردن اسناد بین‌المللی‌اند و دغدغه‌ دیگری وجود ندارد.»

  تئوری سد کرخه

د) این دال مرکزی را می‌توان در بسیاری از سخنان رائفی‌پور ردیابی و دنبال کرد. در فهم رائفی‌پور از جهان امروز، ما اساسا به‌دنبال پاسخ دادن به سوالات گوناگون و اندیشه‌ورزی جهت حل مسائل نیستیم بلکه در یک صف‌بندی در جبهه‌ خیر و شر و آماده‌ یک مصاف آخرالزمانی هستیم. حتی در نامه‌ او به امیرحسین مقصودلو بعد از انتخابات 96 نیز آنجا که می‌گوید: «به‌خاطر این روزها به حالت غبطه می‌خورم نه فقط از این جهت که مظلوم واقع شده‌ای، بلکه بیشتر برای این که معیار تشخیص حق از باطل گشته‌ای!» این گرایش به تقسیم‌بندی همه‌چیز به خیر و شر مطلق آشکار است. با این نگرش حتی می‌توان سد کرخه را نیز در این مصاف جای داد. در سخنرانی‌هایی از رائفی‌پور که بنابر فیلم‌های موجود حداقل در سه موقعیت و زمان مختلف تکرار شده است، وی مدعی می‌شود: «کاربرد اصلی سد کرخه اقتصادی نیست. سد کرخه حجمی از آب را پشت خودش نگه می‌دارد که درصورتی‌که بشکند، موجی به ارتفاع 12-10متر در خلیج‌فارس ایجاد می‌کند و کشورهای حاشیه‌ خلیج‌فارس را با سونامی زیر آب می‌برد.»

سد دز نصف سد کرخه حجم آبگیری دارد و مانند سد کرخه در شمال استان خوزستان جای‌ گرفته است. براساس شبیه‌ساز‌ی‌ای که پژوهشگران گروه عمران دانشگاه آیت‌الله بروجردی(ره) انجام داده‌اند، در سناریوی شکست سد دز، تاثیر اوج سیلاب ناشی از شکست سد تنها در 30 کیلومتر پایین‌دست سد، حد فاصل سد علیای‌دز و شهر دزفول اهمیت داشته و برای سایر نواحی رودخانه اهمیت چندانی ندارد. بیایید تصور کنیم چنین پژوهش‌هایی نیز در دست نبودند و ما هیچ دانش آب‌شناسی و عمرانی نداشتیم. کافی است روی نقشه به محل قرار گرفتن سد کرخه نگاه کنیم. سیلی که قرار باشد از شکست سد کرخه حاصل شود و کشورهای حاشیه‌ خلیج‌فارس را زیر آب ببرد تا منافع امنیتی ایران را تامین کند، قبل از رسیدن به خلیج‌فارس، اهواز، سوسنگرد، شوش، بستان، دارخوین، شادگان، بندرماهشهر و تقریبا می‌توان گفت کل خوزستان را نابود می‌کند. این دیگر خطای پژوهشی نیست که بگوییم رائفی‌پور دچار اشتباه شده و هیچ پژوهشگری از خطا مصون نیست. این قصه‌پردازی است. در ادامه‌ این ادعا رائفی‌پور مدعی می‌شود کارشناسان سدسازی از آلمان این موضوع را تایید کرده‌اند و وقتی آمریکا در خلیج‌فارس مانور برگزار کرده احمدی‌نژاد در سفر به اکوادور گفته که «پایه‌های سدمان شل شده است» و همین باعث شده ناوهای آمریکایی بترسند و فرار کنند و کویت هم 10 میلیون دلار به ایران داده است تا به پایه‌های سد بتن تزریق کند و ایران هم با این پول جاده‌های خوزستان را آسفالت کرده است. این دیگر تحلیل نیست. سخنران دارد اسم می‌برد و عدد و رقم می‌گوید و مخاطبی که پای این حرف‌ها نشسته و ذائقه‌اش با این رویاپردازی‌ها پرورش می‌یابد، چگونه درکی از روابط بین‌الملل و امنیت داخلی و توازن دفاعی خواهد داشت؟ تصور او از اقتدار کشور، مصافی آخرالزمانی نخواهد بود که کشور در این نبرد یک استان خود را کاملا فدا خواهد کرد؟

  چین خوب؛ چین بد

ه) رائفی‌پور زمانی در نقد فیلم «2012» و با نشانه‌شناسی فرار خانواده‌ آمریکایی به چین، چین را مقصد بعدی صهیونیست‌ها برای انتقال قدرت و حکمرانی بر جهان معرفی می‌کرد. جمعیت بالا، نیروی کار ارزان و سیستم بسته و کنترل شدیدی که در این کشور وجود دارد از نظر او مزایای مطلوب صهیونیست‌ها برای حکمرانی به حساب می‌آمد. مزیت دیگر چین برای بدل‌شدن به بستر صهیونیست‌ها جهت حکمرانی بر جهان از نظر رائفی‌پور در این است که برخلاف آمریکا که حداقل یک دشمن در جهان به نام ایران دارد، چین همین یک دشمن را هم ندارد و با ایران قراردادهای اقتصادی و نفتی کلان دارد. در همین سخنرانی نقد فیلم 2012، رائفی‌پور می‌گوید «من به شما و مسئولان‌مان می‌گویم: چین، روسیه، آمریکا و اسرائیل هیچ فرقی با هم ندارند و همه نوکران بی‌جیره و مواجب یهودند. امروز در دنیا فقط دو جبهه داریم! فقط و فقط دو جبهه! بقیه‌ چیزها به یک شکلی زیرگروه این دو تا هستند. آن طرف صهیونیسم و این طرف تشیع. تمام! هیچ جبهه‌ ثالثی وجود ندارد.» در سخنرانی دیگری نیز می‌گوید: «من به مسئولان هم گفتم. به چین دل نبندید. تازه چین یک تفاوتی هم با غربی‌ها دارد: غربی‌ها ته دل‌شان یک دین و مذهبی دارند، چینی‌ها که اصلا هیچ‌چی. عرف غربی‌ها یک خرده با ما سازگاری دارد، چینی‌ها که اصلا هیچ‌چی؛ گربه می‌خورند، جنین انسان می‌خورند. چینی‌ها بزرگ‌ترین خطر را برای کشورشان دو تا خطر می‌دانند؛ یک اسلام و دو فرهنگ ایرانی. بروید و ببینید در زمان سلسله سینگ و مینگ چه اتفاقاتی در چین افتاده! معادل مهاجران آنگلوساکسون به قاره آمریکا، 400 سال پیش در چین مسلمانان ایرانی را قتل‌عام کردند.»

امروز به نظر می‌رسد رائفی‌پور نظر مثبت‌تری نسبت به چین پیدا کرده است. در یک سخنرانی که اخیرا از او منتشر شده است، می‌گوید: «به‌سادگی، با چهار تا قانون می‌شود جلوی فساد را گرفت. شدنی است. آمریکا کردند و شده، چین کردند و شد. من رفتم و نشستم و دونه‌دونه تحقیق کردم. 10 روز توی چین من فقط مطالعه کردم و با اینها جلسه داشتم درمورد مبارزه با فساد. قوانینی که دارند به خدا قوانین امیرالمومنین است. ببینید مثلا چین یک‌میلیارد و380میلیون جمعیت دارد. مردم حق رای ندارند. فقط 80 میلیون نفر حق رای دارند، همان کسانی که عضو حزب کمونیستند. می‌گویند عضو حزب شو برای انتخابات که آن هم هر ننه‌قمری را راه نمی‌دهند و بررسی می‌کنند...» در جای دیگری هم در ستایش نظام حکومتی تک‌حزبی چین می‌گوید: «80 میلیون نفر جمعیت حزب کمونیست چین است و دارند یک میلیارد و 380 میلیون نفر را مدیریت می‌کنند، تا سال 2020 یک نفر زیر خط‌فقر هم نخواهند داشت. چرا؟ چون حاکمیتِ یگانه هست. چون در خانه اگر کس است، یک حرف بس است، دو تا مغز دستور نمی‌دهد! یا این حاکمیت را قبول داری که سلمنا، یا قبول نداری که برو گمشو بیرون!»

درمورد ویروس کرونا هم رائفی‌پور، بعد از اینکه می‌گوید به نظر او احتمال اینکه کرونا دست‌ساز بشر باشد 70 درصد است و آن 30 درصد را هم احتمال می‌دهد که بعد از نشر طبیعی ویروس، حالا کشورها دارند آن را خوب و علیه دشمنان‌شان مدیریت می‌کنند، می‌گوید معلوم نیست منشاء ویروس چین باشد: «خود چینی‌ها می‌گویند اینکه اولین‌بار در چین کشف شده است دلیل این نیست که محل انتشار چین است؛ دلایلی هم دارند که محل انتشار آمریکاست. نکته‌ام این است که چه‌بسا آمریکا کانون انتشار بوده، حالا چه‌بسا نباشد، وقتی این ویروس را پیدا کردند، از آمریکایی‌ها، از این صهیونیست‌ها بعید است این ویروس را تکثیر کنند و محیط‌های دیگر را آلوده کنند؟ این میزان انتشار و نحوه انتشار و اصلا شروع انتشار از قم طبیعی نیست. اینکه شب انتخابات اعلام شود این ویروس کشف‌شده طبیعی نیست. من یک توئیتی هم زدم که انگار این ویروس خیلی هوشمند است که شب انتخابات پیدایش می‌شود. این‌که شب انتخابات می‌آید که روی مشارکت تاثیر بگذارد که گذاشت. حداقل 10-8 درصد در کاهش مشارکت تاثیر داشته است. با چین چه کار کردند؟ یکی از دوستان تو دفتر ما به یکی که از چین می‌آمد گفته بود «یک پاوربانک برای من بخر!» به‌محض اینکه این ماجرای کرونا را شنید سریع تماس گفت و لغوش کرد. برای چی؟ به‌خاطر اینکه یک کالای چینی تو اذهان می‌شود معادل «عفونی بودن» و «کثیف بودن» و سال‌ها طول می‌کشد این ذهنیت پاک شود. برای همین شما اگر بروید جایی که کالای چینی و کشور دیگر باشد کالای چینی نمی‌خرید... .»

جای دیگری نیز درمورد اینکه آمریکایی‌ها متهم اصلی ساخت و انتشار ویروس هستند، می‌گوید: «احتمال دارد اینها واکسن کرونا را دارند و ترامپ آن را استفاده کرده است که به این راحتی می‌رود و با همه دست می‌دهد و... .»
با این‌ترتیب، باید بگوییم چین در دوگانه‌ جبهه‌ خیر و جبهه‌ شر رائفی‌پور، از جبهه‌ شر فاصله گرفته و هم‌اکنون باید آن را در برابر جبهه‌ صهیونیسم و درون جبهه‌ تشیع دانست.

  حکایت حسودی یا نفهمی

4- رائفی‌پور بسیار و پراکنده سخن می‌گوید و از این‌رو نقد تمام سخنان او هم غیرممکن است و هم بی‌فایده، چراکه هر روز می‌تواند مطلب جدیدی را ارائه کند و سخنان او در چارچوب و گرایش پژوهشی ثابتی نیست. از سوی دیگر، اذهان روشن به نیکی درمی‌یابند که امروز اگرنه برای همه، حداقل برای شخصی با سن و سال و سوابق علمی و تحصیلی رائفی‌پور و پرکاری بیش‌از‌اندازه‌اش در امر سخنرانی، متخصص و صاحب‌نظر شدن در تمام این حوزه‌ها از پزشکی و حقوق گرفته تا اقتصاد و روابط بین‌الملل به همان اندازه ناممکن است که تسلط پیدا کردن بر قوانین و مقررات کشور اسرارآمیزی مثل چین در سفری 10روزه. رائفی‌پور خود در مصاحبه با تبیان، این حجم از سخنرانی را ناشی از احساس‌تکلیف می‌داند: «هر نکته‌ای که رهبری فرمودند و هشدار دادند را در موتورهای جست‌وجو بنویسید به‌علاوه‌ دانلود و رائفی‌پور. جاهلیت مدرن، نفوذ، سبک زندگی، جنگ نرم، هرکدام را خواستید. حتی یک چیز دیگر می‌گویم: در برخی از این موارد فقط بنویسید «دانلود سخنرانی سبک زندگی یا فلان موضوع دیگر». اگر در نتایج جست‌وجو از 10 مورد اول پنج تا رائفی‌پور نبود، من اسمم را عوض می‌کنم. من باید ببینم فرمانده چه می‌خواهد و بروم و شمشیر بزنم! کس دیگر شمشیر نمی‌زند من باید جواب بدهم؟ حکایت برخی از این دوستان و آقایان، بخشی‌اش از حسادت است و یک بخشی‌اش از نفهمی!» با وجود این به نظر نمی‌رسد رهبر انقلاب هم انتظار داشته باشند در هر موضوعی که ایشان مورد اشاره قرار می‌دهند هرکسی با هر میزان عمق و تخصص ورود پیدا کند. این رویه خلاف مشی و مرام رهبری است که فردی، با وجود فقدان تخصص در حوزه‌های مختلف، در جایگاه استادی بنشیند و برای مخاطبان، اظهارفضل کند. حالا که رائفی‌پور چنین می‌کند لااقل باید به این مساله پایبند باشد و برای توجیه اشتباهش، دست به دامان بهانه‌های اینچنینی نشود.

  رائفی‌پور و نشانه‌شناسی ظهور

برای بسیاری، رائفی‌پور صرفا در حوزه‌ای که کار خود را در آن آغاز کرد، یعنی مباحث آخرالزمان، فرقه‌شناسی و مهدویت، وجاهت دارد و ورودش به دیگر مسائل، دقیق نیست. از این‌رو، بیشتر به عنوان کارشناس مهدویت به برنامه‌های تلویزیونی دعوت می‌شود. رویکرد رائفی‌پور در این حوزه چگونه است؟ نظر رائفی‌پور این است که ما هم‌اکنون در آخرالزمان قرار داریم. آخرالزمان نه با آن تعریف که «به دوران بعد از بعثت رسول مکرم اسلام(ص) آخرالزمان گفته می‌شود» و نه با این تعبیر که «هر روز به آخرِ زمان نزدیک‌تر می‌شویم.» اولی از معلومات تاریخی است و دومی از بدیهیات؛ مثل اینکه بگوییم هرچه می‌گذرد از سال 1390 دور می‌شویم و به سال 1410 نزدیک می‌شویم.» این گزاره‌ها چیزی نیستند که اثبات‌شان نیازمند برنامه‌ تلویزیونی و سخنرانی‌های مکرر و تاسیس موسسه باشد. رائفی‌پور معتقد است این عصر که ما در آن قرار داریم، عصر ظهور منجی آخرالزمان است و ما به ظهور حضرت‌ حجت(عج) بسیار نزدیک هستیم. او در یک سخنرانی مدعی می‌شود: «الان که من و شما اینجا در کمال آرامش نشستیم عصر ظهور امام زمان است! شک نکنید! صدای پای حضرت شنیده می‌شود! از 1200 نشانه‌ ظهور، فقط 5 تا مانده، 1195 تا محقق شده است.» مشابه همین عبارات در معرفی سایت موسسه‌ مصاف نیز به کار رفته است که «صدالبته ظهور نزدیک است.» درهفته‌های اخیر از سوی رائفی‌پور نوع موی سر زنان که شبیه کوهان شتر می‌شود، خلوت شدن شدن کعبه و تعطیلی حج، تعطیلی جهان بر اثر بیماری کرونا و رکود اقتصادی در پی آن به عنوان نشانه‌های ظهور مطرح شده است. حال کافی استbeehive hairstyle را در گوگل سرچ کنیم تا ببینیم آن مدل موی زنانه در دهه‌ 1960 میلادی - سال‌ها قبل از تولد رائفی‌پور- در جهان به مد رایج بدل شد. کعبه نیز بارها سوخته و با سیل غرق شده است. در قرن چهارم هجری قمری و بعد از آنکه قرمطیان کعبه و مسجدالحرام را غارت کرده و حاجیان را کشتند و مقدسات را هتک‌حرمت کردند و حتی حجرالاسود را ربودند نیز حج تا سال‌ها تعطیل شد. در دوره‌ معاصر نیز با حمله‌ جهیمان‌العتیبی در سال 1979 به کعبه و تصرف مسجد‌الحرام، دو هفته درگیری نظامی در اطراف کعبه در جریان بود. همچنین، پیش از این در جهان بیماری‌های کشنده رایج شده است و مثلا در قرن چهاردهم میلادی طاعون خیارکی یا مرگ سیاه در جهان رواج پیدا کرد و چنان کشتاری در اروپا به راه انداخت که دو قرن طول کشید تا جمعیت اروپا به میزان قبلی برسد. رکود اقتصادی و قحطی نیز بسیار اتفاق افتاده است و آنچه به نظر ما جدید و آخرالزمانی می‌آید در تاریخ بی‌سابقه نیست. البته که ما امیدواریم ظهور منجی آخرالزمان نزدیک باشد و بشر متوجه شود که تنها راه نجات نزد خالق اوست، اما نمی‌توان به بهانه‌ مضطر و متوجه ساختن مردم، به‌گونه‌ای آنها را امیدوار کرد که معصومین ما را از آن نهی کرده‌اند. در حکمت این دستور که «تعیین‌کنندگان وقت برای ظهور را تکذیب کنید»، سرنوشت بنی‌اسرائیل را مثال زده‌اند که با افزایش زمان غیبت حضرت موسی(ع) از 30 روز به 40 روز، گروهی از آنها گوساله‌پرست شدند. ما با کدام جرات و بنا به کدام رهنمود دینی با این یقین تعیین می‌کنیم که در عصر ظهور قرار داریم و اتفاقات روز را بر نشانه‌های ظهور تطبیق می‌کنیم؟ به نظر رویکرد رائفی‌پور در مساله‌ مهدویت که صاحب تریبون رسمی آن است، اگر خطرناک‌تر از ورودش به دیگر مباحث نباشد کم‌خطرتر نیست.

  اهل‌بیت نشانه‌شناسی خواستند؟

اشتباه بودن تکیه بر نشانه‌های ظهور مساله‌ای است که در برنامه‌ «بازگشت» شبکه‌ افق مورخ 25 اسفند 1398 مورد تصریح میهمان برنامه، دکتر محمدجواد ابوالقاسمی قرار می‌گیرد. این قسمت از «بازگشت» که رائفی‌پور جزء «هیات اندیشه‌ورز» آن است و علیرضا پورمسعود، شاگرد او، اجرای آن را برعهده دارد با تیزری معرفی شد که مجری می‌گوید: «شاید برای شما هم سوال شده باشد این اتفاقاتی که در جهان می‌افتد مرتبط با نزدیکی ظهور امام‌زمان(عج) است؟ شاید تعطیل شدن عمره، شیوع ویروس کرونا و اتفاقاتی که در عربستان می‌افتد مرتبط باشد با بحث نزدیکی ظهور. اگر قرار باشد پاسخ این سوالات را بشنوید حتما برنامه‌ بازگشت را نگاه کنید.»

پاسخ میهمان برنامه، حجت‌الاسلام دکتر ابوالقاسمی، این است: «موارد مشابه این حوادث در طول تاریخ در مواقع متعدد اتفاق افتاده است و امام‌ زمان(عج) ظهور نکرده است. بستن این ماجراها به مساله‌ ظهور ارتباط صحیحی نیست. حتی در علائمی که حتمی تلقی می‌شود مثل ظهور سفیانی ممکن است بداء اتفاق بیفتد. آنچه حتمی و میعاد خداوند است اصل ظهور حضرت حجت است نه نشانه‌های آن. ما نمی‌توانیم ظهور امام زمان را به ظهور علامتی محصور کنیم.»

این پاسخ، به وضوح پورمسعود را مشوش می‌کند و می‌گوید: «خب این فلسفه‌ نشانه‌ها چه بوده است؟ این‌جوری به نظر من ناامیدی ایجاد می‌شود. پس وضعیت بشارت چه می‌شود؟ نعوذ بالله اهل‌بیت هم که نمی‌خواستند ما را بگذارند سرکار! این‌جوری که نمی‌شود. بالاخره فلسفه‌ نشانه‌ها چیست؟ یا سفیانی هست یا نیست، یا ظهور یمانی هست یا نیست. بالاخره این مجموعه‌ روایات باعث شده است که الان روی آن خیلی تاکید می‌شود.»

ابوالقاسمی جواب می‌دهد که «اتفاقا یکی از اشتباهات ما این است که روی نشانه‌ها خیلی تاکید می‌کنیم. اهل‌بیت از ما وظیفه‌ ما را خواستند یا دانستن نشانه‌ها را؟»

آیا این تذکر و نهی‌های قبلی از تعیین نکردن وقت ظهور و تطبیق ندادن حوادث با نشانه‌های ظهور موثر واقع شده است؟ خیر. در ادامه‌ همین برنامه دوباره مجری می‌پرسد: «آیا می‌توان کرونا را بر مرگ سفید که طبق روایات قبل از ظهور شایع می‌شود تطبیق داد؟» در زمان پخش برنامه نیز که زنده نیست و از پیش ضبط شده است، در قالب گفتار متن گفته می‌شود: «در سایه‌ کارکرد سلبی نشانه‌های ظهور می‌توان مدعیان دروغین را شناخت و دروغ کسانی را که پیش از تحقق نشانه‌های حتمی ادعای مهدویت دارند، شناسایی کرد.» درحالی‌که در همین برنامه میهمان تذکر داده است که «هیچ نشانه‌ای نیست که حتما محقق شود و امکان بداء در آن وجود نداشته باشد.» در سخنرانی‌ها و برنامه‌ بعد از پخش این برنامه نیز رائفی‌پور همچنان بر بحث نشانه‌های ظهور تاکید می‌کند و در حضور خود در شبکه‌ سه نیز بار دیگر کلیپس زدن زنان و مرجعیت پیدا کردن حوزه‌ قم و افزایش درختان غیرمثمر را نشانه‌های ظهور دانست که محقق شده است. نمی‌توان هم انتظار داشت که رائفی‌پور با این تذکرات از شیوه‌ خود در بحث مهدویت دست بردارد، چراکه وی زمانی بدون هیچ تحصیلات رسمی دینی وارد در این حوزه شد و کل مباحث خود را بر نشانه‌شناسی بنا کرد و حال ترک این عادت و پس گرفتن مواضع گذشته مشکل می‌نماید.

  واقعیت پیش‌بینی داعش

5- رائفی‌پور علاوه‌بر سخنرانی در حوزه‌های مختلف و مدیریت یک موسسه‌ فرهنگی که سلاح می‌سازد، توانایی‌های شخصی جالبی نیز دارد. مثلا در قسمت «ارتباط با ما» سایت مصاف، به کسانی که درخواست دیدار حضوری با رائفی‌پور را دارند، تذکر داده شده است که «به‌دلیل محدودیت زمانی، دیدار حضوری درمورد «سوالات شرعی و احکام فقهی، سندیت احادیث و روایات، تعبیر خواب، ابطال سحر و جادو» امکان‌پذیر نیست.»

رائفی‌پور در آخرین حضور خود در شبکه‌ سه سیما نیز مدعی شد: «من آینده‌پژوهی می‌کنم. پس از پیش‌بینی داعش که انجام دادم، خیلی از لبنان، عراق و سوریه تماس گرفتند و من رفتم توی مراکز رسمی و دانشگاهی آنجا برای سخنرانی. شما اگر تابع رفتاری دشمنان را بشناسید می‌توانید پیش‌بینی کنید که چه می‌کنند. بعد از سخنرانی‌ای که من در سوریه داشتم، مسئولان آنجا آمده بودند و می‌پرسیدند که بعدش چه می‌شود؟»

نگارنده موفق به یافتن فیلم این سخنرانی‌ها در کشورهای مختلف نشد اما از میان اشاراتی که رائفی‌پور در دیگر سخنرانی‌های خود به این پیش‌بینی می‌کند، معلوم شد در سال 2009 میلادی در تحلیل فیلم «2012» این کار را انجام داده است؛ یعنی زمانی که 25-24 سال داشته است. رائفی‌پور در سخنرانی‌های سال‌های بعد به این موضوع اشاره می‌کند و گلایه می‌کند که چرا به آن پیش‌بینی توجه نشد، درحالی‌که حتی رنگ پرچم داعش را هم پیش‌بینی کرده است. با مراجعه به فیلم دو ساعت و 20 دقیقه‌ای تحلیل فیلم 2012، می‌بینیم در 20 دقیقه‌ آخر رائفی‌پور توضیحاتی درمورد ملک‌عبدالله، پادشاه اردنِ هاشمی می‌دهد و می‌گوید: «این آدم اخیرا در سایت‌های وهابی‌ها به عنوان امام زمان معرفی شده است. من روایت‌هایی را که آنها در این مورد به آن استناد می‌کنند جمع‌آوری کرده‌ام. طبق این روایات می‌گویند «الان دیگر موقع برپایی خلافت هاشمی است. خدا بنده‌ خودش عبدالله ثانی را برای جنگ با یهودیان بعد از اینکه مسجدالاقصی را خراب کرده و معبد سلیمان را ساختند هدایت می‌کند. پس عبدالله ثانی با آنها می‌جنگد و بیت‌المقدس را فتح می‌کند بعد از آنکه صاحبان پرچم‌های سیاه از افغانستان و حجاز و سوریه و عراق و لبنان و یمن او را یاری می‌کنند. و خلافت هاشمی برپا نخواهد شد الا بعد از اینکه این مجاهدان با روم و آمریکا قرارداد صلح می‌نویسند.‌ این قرارداد صلح برای مدت طولانی خواهد بود و بعدش کار فارس‌های رافضی را تمام می‌کنند. بعد از آن حکومت عربی در شبه‌جزیره عربستان، مصر، سودان؛ مغرب، لیبی، تونس، همه‌ فلسطین و... تحت‌سلطه‌ خلافت واحد تشکیل می‌شود و آنگاه عبدالله ثانی اعلام می‌کند که امام زمان است.» این طرحی است که آنها ریخته‌اند.»

هر چندبار که این سخنرانی را گوش می‌دهیم نمی‌فهمیم چطور مدعی شده‌اند که در این سخنرانی ظهور داعش پیش‌بینی شده است؟ تنها چیزی که در این سخنرانی می‌تواند ربطی به داعش داشته باشد همان رنگ پرچم‌هاست. نه مسجدالاقصی تخریب و نه معبد سلیمان بنا شده، نه ملک عبدالله رهبری مجاهدان را برعهده گرفته و نه صلحی با غرب اتفاق افتاده است. سردار شهید سپهبد سلیمانی هم در زمان حیات خود پایان کار صاحبان پرچم‌های سیاه را اعلام کرد. مسئولان چطور قرار بود از این پیش‌بینی استفاده کنند؟ اگر این پیش‌بینی مبنای سیاست‌ خارجی و مقابله با تهدیدها قرار می‌گرفت که باید توان دفاعی ایران متناسب با مقابله با ارتش اردن طرح‌ریزی می‌شد! اگر آینده‌پژوهی به این سادگی و بی‌قاعدگی باشد که براساس فیلم هالیوودی یا گفته‌های سایت‌های وهابی تهدیدهای آینده را پیش‌بینی کنیم که دیگر انتخاب زمین بازی را کاملا به حریف سپرده‌ایم و با هزینه‌ ساخت یک فیلم می‌توانند هزینه‌ هنگفت سیاست‌های اشتباه را بر ما تحمیل کنند!

  مصاف؛ موسسه غیرانتفاعی امنیتی؟

6- نکته‌ دیگر در مورد رائفی‌پور اینجاست که اخیرا باز هم نقش‌های جدیدی برای خود تعریف کرده است. او در یک سخنرانی جزئیات فیلم خودکشی کاووس سیدامامی را تشریح و در چند توئیت متن ایمیل‌های کاوه مدنی را افشا می‌کند. اینها دیگر چیزهایی نیستند که در حوزه‌ صلاحیت و اختیارات یک پژوهشگر، یک سخنران یا مدیر یک موسسه‌ خصوصی و غیرانتفاعی باشد! ورود به این مباحث، یعنی وارد شدن در بازی امنیتی و نقش کارگزار اطلاعاتی برای خود تعریف کردن. اگر قرار است چنین اطلاعاتی افشا شود، کانال آن مقامات رسمی قضایی یا امنیتی است. افشای این موارد از سوی یک سخنران، یا باید از سوی دستگاه‌های رسمی تکذیب شود یا اینکه آن سخنران را در جایگاهی قرار داده‌ایم که دیگر کمتر کسی جرات معارضه‌ فکری با او را دارد.

  مروج ادبیات تهاجمی و خشن

البته هم‌‌اکنون نیز، شوق چندانی برای ورود به بحث با او یا نقد مطالب وی از سوی اندیشه‌ورزان وجود ندارد. یکی از دلایل این موضوع، ادبیات تهاجمی و خشن رائفی‌پور درمقابله با دیگری خود است. «خرحزب‌اللهی»، «سگ‌سکولار»، «سلبریدی» و «غرب‌گدا» از واژگانی است که رائفی‌پور در تخاطب با دیگریِ خود از آنها استفاده کرده و مصافی دیگر را ترتیب داده است. از سوی دیگر، رائفی‌پور در فضای مجازی هواداران بسیار متعصبی دارد که به کوچک‌ترین نقدی شدیدترین واکنش‌ها را نشان می‌دهند و تا حدی منتقدان را به دالان سکوت هدایت می‌کنند. با توجه به تاکیداتی که رائفی‌پور بر اهمیت فضای مجازی دارد، طرفداران او نیز حضور پرتعدادی در این فضا دارند و توئیت‌های او همگی با تعداد بالا فیو می‌خورد و ریتوئیت می‌شود. اخیرا توئیت‌های او در حمایت از جنبش استقلال کالیفرنیا، از اصل جنبش مورد ادعا بیشتر مورد اقبال واقع شده و حتی کامنتی که در حمایت از یکی از توئیت‌های این جنبش گذاشته است از توئیت اصلی بیشتر فیو و ریتوئیت خورده است. مشخص نیست که این هواداران متشکل و سازماندهی شده‌اند یا خیر، اما رائفی‌پور خود در مصاحبه‌ای خاطره‌ای از سازماندهی کردن گروهی برای برهم‌زدن فضای شکل‌گرفته حول مطلبی در فضای مجازی سخن می‌گوید: «اصل دشمن‌شناسی این است که دشمن نباید اطلاعات صحیح از ما داشته باشد. زمانی یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای برنامه‌ای ساخته بود و اطلاعات غلطی را درمورد من داده بود که «مثلا بچه‌ بهمان‌جاست» مردم رفته بودند در صفحه‌ فیس‌بوک آن شبکه و ضمن اعتراض داشتند اطلاعات صحیح می‌دادند که «نه ما می‌شناسیمش و اهل فلان‌جاست.» من هم 40-30 نفر را سرخط کردم که «بروید و تا می‌توانید دری‌وری و اراجیف بنویسید که نه بچه‌ جای دیگری است.» بهترین راه برای مخفی کردن چیزی، توی صد تا پس و پستو بردنش نیست، شلوغ کردنش است... .»

7- رائفی‌پور دیگر آن جوان 24-23 ساله‌ نیست. هم مخاطبانش تغییر کرده‌اند، هم تریبون‌هایی که در اختیار دارد، هم جایگاهش و هم دامنه‌ موضوعاتی که به آنها می‌پردازد. با وجود این هنوز ساده‌انگاری مسائل، به‌دنبال نشانه‌ها و دست‌های پنهان گشتن، آخرالزمانی دیدن تمام موضوعات، شلوغ و پراکنده بحث کردن، تقسیم طرفین مسائل به خیر و شر مطلق، و هوادارانی که به تبع استادشان همه‌چیز را در این دوگانه می‌بینند و هر انتقاد و ایرادی را نشانه‌ای از شمشیر کشیدن جبهه‌ باطل می‌دانند با خود دارد. این ویژگی‌ها نمی‌توانند پرورش‌دهنده‌ خوبی برای ذائقه‌هایی که پای تریبون‌های گسترده‌ و رو به ازدیاد او می‌نشینند، باشند.

 

* منابع در روزنامه موجود است

 

اخبار مرتبط:

فصل دوم: ویروس تناقض‌ها در تحلیل جهانی رائفی‌پور (لینک)

یادداشت: عباس سلیمی‌نمین/  در مذمت‌ عوام‌فریبی (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱