به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، فاطمهسادات بکائی، روزنامهنگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: فیلم امیرعباس ربیعی که یکی دیگر از ساختههای سازمان فرهنگی رسانهای اوج در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر است، برخلاف اسمش قرار نیست درباره نیروهای تندروی موسوم به «لباسشخصی» چیزی بگوید بلکه براساس پروندههای واقعی امنیتی به مردم هشدار میدهد جریان نفوذ بیگانگان در بدنه حکومت همچنان وجود دارد. لباسشخصی داستانی واقعی است درباره حزب توده و نفوذ عمیقی که در ارکان رده بالای حاکمیت داشته است. شخصیتهای این فیلم از نیروهای امنیتی تا متهمان و اعضای حزب توده همگی مصداق شخصیتهای واقعی تاریخ در قلب دهه ۶۰ هستند. روایت معمایی و تعلیقهای جذاب لباسشخصی مخاطب را تا آخر فیلم با خود همراه میکند، قصه تا آخرین لحظه شگفتی جدیدی رو میکند که مخاطب را برای حدس واقعیت با چالشهای جدی مواجه میکند. چالشهایی که تا لحظه آخر باقیمیماند و مخاطب را با همینها با خود همراه میکند.
شروع فیلم با گفتوگوی بین دو نیروی امنیتی شروع میشود، گفتوگویی که بیشتر شبیه بازجویی است تا یک گفتوگوی دوستانه. بازیهای بازیگران فیلم و نوع دیالوگها از همان ابتدا به مخاطب کد میدهد که قرار نیست بهزودی گره داستان باز شود و باید در این فیلم به همه بیاعتماد باشید. همه حرف این معماییِ پرالتهاب و روایت تاریخیاش هم همین است. اینکه در جایگاههای کلیدی و حساس حکومت باید جریان نفوذ را جدی گرفت و به کسی ولو در جایگاه فرماندهی نظامی اعتماد صددرصد نداشت. شاید بتوان گفت مساله مهم فیلم هم همین است.
«نفوذ.» شاید در نگاه اول، این برداشت برای مخاطب ایجاد شود که فیلم ربیعی شباهتهایی به «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان دارد و اگر بنا باشد با تماشای تیزر فیلم قضاوت کرد، اولین برداشت همین کپیبرداری از فیلم پرخاطره محمدحسین مهدویان است؛ اما تماشای نسخه کامل فیلم این حقیقت را آشکار میکند که شباهتهای میان دو فیلم نه در کارگردانی و بازیها بلکه مربوط به نقاط مشترک پروندههای امنیتی سالهای ۶۰ و تلاش برای نفوذ در بدنه انقلاب اسلامی است. فیلم امیرعباس ربیعی در نوع پرداخت، قصه، کارگردانی و حتی بازیها یک اثر مستقل است و ظرافتهای ژانر معماییاش نویدبخش ورود یک جریان نوظهور و پر قدرت در سینمای ایران است. جریانی که میتواند بر خلاف عادتهای قدیمی کارگردانهای ایرانی حتی از روایت یک ماجرای واقعی که مخاطب از نتیجه آن آگاه است یک تعلیق پرکشش بسازد. مطمئنا ساختن چنین فیلمهایی از روزهایی که شاید خیلی از جوانان امروز هیچ آگاهی نسبت به آن ندارند، بتواند به شناخت آنها کمک کند.
امیرعباس ربیعی در اولین فلیم بلند خود به سراغ بازیگران معروف نرفته است و سعی کرده با همان جوانان تئاتری که در فیلمهای کوتاهش استفاده میکرد، فیلمش را بسازد. فیلمی که بهرغم نداشتن بازیگر چهره، توانست مخاطبان را با خود همراه کند. یک نکته روایت خوب این فیلم به این مساله بر میگردد که کارگردان برای ساختن فیلم تحقیقهای طولانیای داشته است و همین سالها تحقیق کردن باعث داشتن یک متن خوب و پر از اطلاعات شده است.