رزاق کریمی در گفت‌‌وگو با «فرهیختگان»:
کارگردان مستند خاطراتی برای تمام فصول گفت: متاسفانه مردم جهان درباره جنایت بمباران شیمیایی «سردشت» چیزی نمی‌‌دانند. نباید خودمان را فریب دهیم. رسانه ها می گویند مردم چه چیزی را بدانند و چه چیزی را ندانند. این موضوعی است که بحث خیلی عمیقی می‌‌طلبد که چرا مردم عام این موضوع را نمی‌‌دانند و چگونه تا اندازه‌‌ای در‌‌این‌‌باره مطلع شدند. البته هنوز هم قرار نیست مردم دنیا از این ماجرا مطلع شوند.
  • ۱۳۹۸-۱۱-۱۹ - ۱۱:۱۰
  • 00
رزاق کریمی در گفت‌‌وگو با «فرهیختگان»:
نمی‌‌گذارند دنیا از مجروحان شیمیایی ما مطلع شود
نمی‌‌گذارند دنیا از مجروحان شیمیایی ما مطلع شود

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  «درخت گردو» را می‌‌توان یکی از جنجالی‌‌ترین آثار جشنواره فیلم فجر امسال دانست. فیلمی که به موضوع یکی از جنایت‌‌های مهم غرب و رژیم بعث عراق، علیه مردم ایران پرداخته است. این فیلم در چند روز گذشته خبرساز بوده و نقدهای مختلفی درمورد آن و نگاه کارگردان جوانش به موضوع بمباران شیمیایی «سردشت»، نوشته شده است. شمار زیادی از شهروندان غیرنظامی در بمباران شیمیایی شهرهای سردشت و «اشنویه» در آذربایجان‌‌غربی، «حلبچه» در اقلیم کردستان عراق و روستاهای مریوان در استان کردستان بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی جان خود را از دست دادند و طبق آخرین بررسی‌‌ها رژیم بعثی عراق در طول هشت سال دفاع مقدس با استفاده از ۶ هزار بمب شیمیایی در قالب ۲۴۲ نوبت بمباران، جنایت‌‌های گسترده‌‌ای را مرتکب شد که تنها بخش کمی از این جنایت در رسانه‌‌های غربی منعکس شده است.

سینمای ایران آن‌‌گونه که باید و شاید نسبت به پرداخت به این فاجعه ورود نکرده است. شاید مشهورترین فیلم سینمایی که به موضوع مجروحان شیمیایی پرداخته، «از کرخه تا راین» باشد. در حوزه مستند هم «خاطراتی برای تمام فصول» به کاگردانی مصطفی رزاق‌‌کریمی است. در این مستند اعزام مجروحان شیمیایی جنگ به اتریش برای مداوا و از لحظه ورود مجروحان به اتریش تا مراحل مداوای‌‌شان فیلمبرداری شده است. با مصطفی رزاق‌‌کریمی، کارگردان مستند خاطراتی برای تمام فصول، در‌‌مورد پنهان‌‌کاری رسانه‌‌های غربی در مساله مجروحان شیمیایی گفت‌‌وگو کردیم که در ادامه می‌‌خوانید.

موضوع حمله شیمیایی رژیم بعث به ایران و بمباران مردم ما با سلاح‌‌های کشتار‌‌جمعی یکی از فجایع مهم دفاع مقدس است که سینمای ایران زیاد به آن نپرداخته است. نظر شما درباره دست گذاشتن محمدحسین مهدویان روی این سوژه و ساخت فیلم درخت گردو چیست؟

به آقای مهدویان تبریک می‌‌گویم. جای تبریک داردکه این موضوع را جدی گرفته و به آن پرداخت است. به‌‌نظر من موضوع مجروحان شیمیایی ایران خیلی مظلوم مانده است. داستان‌‌های عجیب‌‌وغریبی در این مورد وجود دارد؛ اینکه چگونه این اتفاق رخ داد که نباید رخ می‌‌داد و بعد از آن رخداد چه اتفاقاتی رقم خورد و حق مردم ایران چگونه پایمال شد. این سوژه از نگاه یک موضوع انسانی هنوز یکی از مهم‌‌ترین موضوعات سینمای ماست. به گفته پزشکان مجروحان شیمیایی قرار نیست زنده بمانند. آنها یکی پس از دیگری به‌‌خاطر تاول‌‌های ریه‌‌شان می‌میرند. وقتی تاول‌ها به بخش بالای ریه می‌‌رسد این مجروحان از دنیا می‌‌روند. این موضوع تلخی است.

متاسفانه مردم جهان درباره این جنایت چیزی نمی‌‌دانند. نباید خودمان را فریب دهیم. رسانه‌ها می‌گویند مردم چه چیزی را بدانند و چه چیزی را ندانند. این موضوعی است که بحث خیلی عمیقی می‌‌طلبد که چرا مردم عام این موضوع را نمی‌‌دانند و چگونه تا اندازه‌‌ای در‌‌این‌‌باره مطلع شدند. البته هنوز هم قرار نیست مردم دنیا از این ماجرا مطلع شوند.

با توجه به اهمیت فوق‌‌العاده این موضوع در ارائه تصویر درستی از ایران به مردم جهان، چرا سینمای ایران کمتر به این سوژه پرداخته است؟

یکی از مشکلات ما در سینمای ایران تقسیم‌‌بندی افراد به خودی و غیرخودی است. این بحث ناهنجاری است که متاسفانه در سینما وجود دارد. من حدود 20 سال در اروپا زندگی کردم و درس خواندم. حدود سه سال بالای سر جانبازان جنگ مخصوصا مجروحان شیمیایی بودم. وقتی به ایران بازگشتم کسی از من نپرسید کیفیت زندگی تو در اروپا چطور بود و چگونه فکر می‌‌کنی؟ فقط گفتند تو در غرب زندگی کردی. حدیثی داریم از پیامبر(ص) که می‌‌فرمایند برای فراگیری علم اگر لازم شد تا چین هم بروید. ما رفتیم اروپا و غیرخودی شدیم؛ این عذاب بزرگی است. وقتی می‌‌خواستم مستندخاطراتی برای تمام فصول را بسازم، عده‌‌ای گفتند این موضوع به شما چه ربطی دارد؟ شما که در اتریش بودید. در زمانی که من در اتریش معماری و سینما می‌‌خواندم مترجم مجروحان شیمیایی ایرانی بودم که به آنجا آمده بودند. من رازهای آنها را می‌‌دانستم، با آنها زندگی کرده و ترس و نگرانی‌‌هایشان را درک کرده بودم. غربت آنها را دیده بودم، ولی مسئولان فرهنگی ما این درد را داشتند که من 20 سال اتریش بودم. من خاطراتی برای تمام فصول را ادای دینی به مجروحان شیمیایی و جانبازان می‌‌دانم. خدا را شکر که این فیلم دیده شد. در افتتاحیه این فیلم، سفیر اتریش حضور داشت، خیلی هم ناراحت بود. سفیر به من گفت معلوم است شما در اتریش، کشور ما چه‌‌کار می‌‌کردید؟ با خودم گفتم این هم همان حرف‌‌هایی را می‌‌زند که مسئولان فرهنگی ایران به من می‌‌گویند. گفتم شما فیلم را ببینید متوجه می‌‌شوید. نشست و فیلم را نگاه کرد. در یک‌‌جایی از فیلم آدامسش را از دهانش درآورد. کمی جلوتر عینکش را درآورد و اشک چشمانش را پاک کرد. فیلم که تمام شد گفت من می‌‌خواهم بروم صحبت کنم. در آن جلسه هم موافقان فیلم و هم مخالفان فیلم حضور داشتند. به حبیب احمد‌‌زاده گفتم این بنده‌‌خدا می‌‌خواهد صحبت کند، ما چه‌‌کار کنیم؟ اگر حرف بدی بزند چه‌‌کار کنیم؟ حبیب گفت کار از کار گذشته است، بگذار برود بالا و صحبت کند. سفیر پشت تریبون رفت و گفت:«این فیلم به ما تعلق ندارد، به ایران هم تعلق ندارد، این فیلم متعلق به تمام جهانیان است. ما آن زمان نفهمیدیم چه اتفاقی افتاده است. رسانه‌‌ها به ما نگفتند، اما این فیلم به من نشان داد. اگر اشکی در چشم‌‌هایم دارم از نادانسته‌‌های خودم است.»درمجموع استقبال زیادی از فیلم شد و در فستیوال‌‌های زیادی چه خارج از ایران و چه داخل ایران دیده شد. نمونه آن در توکیو و هیروشیما بود، به‌‌حدی جمعیت زیاد بود که یکی از دوستان همراه ما گفت برای فیلم سینمایی این میزان آدم جمع نمی‌‌شود. شهردار هیروشیما بعد از دیدن آن فیلم گفت باقی‌‌مانده‌‌های ذرات بمب اتمی هیروشیما به شما رسیده است. در ایتالیا، اتریش و دیگر کشورها هم این فیلم پخش شد. به من ایمیل می‌‌زدند و می‌‌گفتند شرم بر ما که هیچ‌‌وقت نفهمیدیم چه اتفاقی بر سر شما آمده است و در این مورد قضاوت کردیم. شرم برای جنگ نبود، شرم برای بمب شیمیایی بود، برای این بود که چنین اتفاق کثیفی بعد از جنگ جهانی اول رخ داده است.

این موضوعی است که دنیا روی آن سرپوش گذاشت، چرا خودمان هم روی این موضوع سرپوش بگذاریم؟ باید تا می‌‌توانیم در این مورد فیلم بسازیم و از آن حمایت کنیم تا مردم جهان بفهمند که چه بلایی بر سر ما آمده است. چه جنایتی علیه ما انجام شده است. من چندین‌‌بار برای ساخت فیلم داستانی در این مورد خیز برداشتم، اما گفتنش شرم‌‌آور است‌‌، به من گفتند شما این مستند را ساختیدکافی است. دوره این موضوعات تمام شده است. یکی دیگر گفت این موضوع جان کافی برای ساخت فیلم سینمایی ندارد. مردم می‌‌خواهند طنز ببینند. یکی دیگر گفت آن دوره کلا فراموش شده و الان مساله ما داعش است. واقعا این مساله هیچ‌‌کسی نیست؟ این همه آدم به‌‌خاطر این جنایت بزرگ کشته شد و هنوز هم تلفات آن ادامه دارد، ولی مسئولان می‌‌گویند مساله ما نیست. به یکی از همین مسئولان گفتم اگر اروپایی‌‌ها این‌‌همه بر سر این ماجرا سرپوش می‌‌گذارند، چرا ما این سرپوش را باز نمی‌‌کنیم؟ گفتند دوره سینما عوض شده است. به من گفتند برو در تلویزیون روی این موضوع کار کن. امیدوارم در تلویزیون بشود روی این موضوع کار کرد چون این مساله خیلی مهمی است. امیدوارم مدیران تلویزیون به این مساله بها دهند و مانند بقیه به من نگویند این فیلم را نساز چون مردم اذیت می‌‌شوند. نباید اتفاقی که بعد از جنگ جهانی اول در مملکت ما رخ داد را نمایش دهیم؟ نباید بروز دهیم چون مردم ناراحت می‌‌شوند؟ ما خط‌‌کشی‌‌های وحشتناکی در سینما داریم. این خودی و غیرخودی کردن‌‌ها، آسیب‌‌های بدی به سینمای ما می‌‌زند.

به یاد دارم همزمان با فیلم من، مستند خانم آزاده بیزارگیتی، درباره سردشت به‌‌نام «سپیده دمی که بوی لیمو می‌‌داد» ساخته شد. این فیلم هم درمورد مجروحان شیمیایی بود، اما متاسفانه نمایش خوبی به آن داده نشد. فیلم بسیار خوبی هم بود. زحمت‌‌های زیادی برای ساخت این فیلم کشیده شد ولی هیچ‌‌جا نمایش داده نشد. شاید او هم خودی نبود. مساله ما در این مملکت خودی و غیرخودی است. اگر این خودی و غیر‌‌خودی کردن‌‌ها را کنار بگذاریم، شاهد اتفاقات عظیمی خواهیم بود. مراسم تشییع پیکر حاج‌‌قاسم سلیمانی را بیاد بیاورید. میلیون‌‌ها ایرانی در این مراسم شرکت کردند، خیلی از آنها هم کسانی بودند که مسئولان به آنها می‌‌گویند غیر‌‌خودی. شکوه این مراسم را به یاد بیاورید.اگر کسی موفق شود، چه خودی باشد و چه غیرخودی‌‌، چه فرقی می‌‌کند. برخلاف برخی مسئولان فرهنگی ما که کهنه ذهن هستند و می‌‌گویند زمان سازندگی نباید به این موضوعات پرداخت، مردم دوست دارند بدانند. نسل عوض شده‌‌، نسل چهارم اصلا نمی‌‌داند چه اتفاقاتی افتاده است. اتفاقا الان باید به این موضوعات پرداخت.

وقتی ابراهیم حاتمی‌‌کیا «از کرخه تا راین» را ساخت، من هم خواستم درباره این موضوع کار کنم، ولی گفتند ابراهیم ساخته و موضوع تمام شده است. بعد از آن هم حرف دیگری زدند. اروپا درباره جنگ جهانی همچنان فیلم می‌‌سازد. موضوع تکراری است ولی پرداخت‌‌ها متفاوت است. نسل عوض شده و ما هنوز این را باور نداریم. نسل جدیدی آمده‌‌اند که نسل رایانه هستند، نسل بازی‌‌های کامپیوتری، نسل موبایلی. من نمی‌‌گویم بد یا خوب هستند. نسلی که باید آگاه شوند. یکی از شعارهایی که در اتریش و آلمان به نسل جوان یاد می‌‌دهند این است که باید آرنج محکمی داشته باشید و همه را کنار بزنید و جلو بروید، هیچ‌‌وقت هم احساساتی نشوید. اینچنین رفتار کردن، آرمان اروپایی است. در این بی‌‌احساسی‌‌ها مهدویان این فیلم را ارائه می‌‌دهد. آن زمان است که آرنج‌‌های استخوانی می‌‌شکند. آن زمان است که مردم اروپا می‌‌فهمند یک جهان دیگری هم وجود دارد که از آن بی‌‌خبر هستند. به‌‌عقیده من این فیلم قدرت زیادی برای نمایش در عرصه جهانی دارد که باید از آن استفاده کرد.

مساله بعدی این است که چه‌‌کسی این فیلم را به جهان معرفی می‌‌کند. من اعتقاد دارم از کرخه تا راین، معرف خوبی نداشت چون درگیر نوع دیگری از سینما بودیم. من فیلم از کرخه تا راین را برای تست به جاهای مختلف می‌‌بردم و نمایش می‌‌دادم. خیلی هم از آن استقبال می‌‌کردند و می‌‌پرسیدند چرا در فستیوال نیامده است؟ گفتم وقت نکردند ارائه دهند، نمی‌‌توانستم چیز دیگری بگویم. باید یک چیزی می‌‌گفتم دیگر. چرا آن فیلم آن زمان مطرح نشد؟ به نقطه ضعف ما در بخش بین‌‌الملل برمی‌‌گردد. با مسائل پیچیده موجود در دیپلماسی ایران، باید روزنه‌‌ای برای پخش فیلم باز شود. در زمان شروع جنگ،مسئولان تلاش کرده و این روزنه را باز کردند تا فیلم‌‌های ایرانی خارج از ایران بیاید، البته تا جایی که توان داشتند. حالا باید دید درخت گردو دست چه‌‌کسی است؟

برخی افراد درخت گردو را نقد می‌‌کنند و می‌‌گویند می‌‌توانست موضع روشن‌‌تری درمورد این جنایت بگیرد و مشخصا نشان دهد صدام، کشورهای اروپایی _که این سلاح‌‌ها را در اختیار صدام گذاشتند_ و آمریکا چه بلایی سر مردم ایران آوردند. نظر شما در این مورد چیست؟

به عقیده من با گذشت زمان، کشوری پیروز است که همیشه مردم آن محرومیت و مظلومیت کشیده‌اند. چه بلا‌‌هایی که آمریکا بر سر کشور ما ‌‌نیاورد. ما نباید خود را فریب دهیم و بگوییم اینها عاشق مردم ایران هستند. اینها با تاریخ کهن ایران مشکل جدی دارند. این بحثی است که حتی مربوط به جمهوری اسلامی نیست و خیلی قدیمی‌‌تر است. غربی‌‌ها‌ یعنی اروپا و آمریکا می‌خواهند ما را تربیت کند. برخی مجامع روشنفکری‌‌شان می‌‌گویند شرقی‌‌ها و کشورهایی همانند ایران، پابرهنگانی هستند که ما باید به آنها زندگی کردن را یاد دهیم. هروقت این موضوع را قبول کردیم و فهمیدیم آنها چگونه به ما نگاه می‌‌کنند، می‌‌توانیم هوشمندانه و درست عمل کنیم. اینکه مهدویان در فیلمش نامی از اروپا و آمریکا به‌‌عنوان مقصران این قضیه نمی‌‌آورد، هوشمندانه است. اینکه موضع شفافی درمورد عراق و ایران نمی‌‌گیرد، هوشمندانه است.

موضوع اصلی فیلم استفاده از سلاح‌‌های کشتار جمعی است. این سلاح‌‌ها کجا و علیه چه کشوری استفاده شده است؟ خوب می‌‌بینیم که در ایران استفاده شده است. اهمیت این فیلم به عقیده من این است که به جهانیان بگوییم چنین فاجعه‌‌ای رخ داده است. وقتی مردم جهان بفهمند که چنین جنایتی رخ داده است، قطعا درموردش تحقیق می‌‌کنند و از جزئیات بیشتر درمورد آن آگاه می‌‌شوند. الان در شرایطی هستیم که کسی چیزی در این مورد نمی‌‌داند، حتی نسل‌‌های جدید کشور خودمان هم در این مورد چیزی نشنیده‌‌اند. نباید بگذاریم این فیلم با دست خودمان تحریم ‌‌شود و با برچسب‌‌هایی که این فیلم علیه منافع ماست به استقبال آن برویم. این فیلم را اگر جهانیان ببینند، بحث‌‌های زیادی شروع می‌شود. در زمانی که هجو و طنز مانند یک ویروس، کل وجود سینمای ما را گرفته است باید به فیلم‌‌هایی که منافع ملی را دنبال می‌‌کنند، بها داد. اما بدون خط کشی ، بدون تبعیض، بدون خودی و غیر خودی کردن ... همه  فیلمساز های ایران از پیکره همین سینما هستند و باید در شرایط برابر کار کنند حتی اگر فیلم اولی باشند.

* نویسنده: وحید محرابیان، روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰