به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «دوزیست» چهارمین اثر سینمایی برزو نیکنژاد در سینمای ایران است. در کارنامه کاری او آثار طنزی همچون «لونه زنبور»، «زاپاس» یا مجموعه سریال «دردسرهای عظیم» بیشتر دیده شده است ولی او برای ساخت چهارمین فیلم سینمایی خود سراغ یک قصه اجتماعی تلخ رفته است. با او درمورد فیلم جدیدش و انتخاب جواد عزتی برای نقش اول این فیلم گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
دوزیست فیلم متفاوتی نسبت به آثار قبلی شماست، چه شد که سراغ این فیلم رفتید؟
دوزیست یقه من را گرفته بود، یعنی به من گفت باید ساخته شوم و من هم ساختم، قبل از آنهم گفته بود باید من را بنویسید و ما هم نوشتیم. آدمهای قصه دوزیست من را رها نمیکردند و قصهای که اتفاق افتاده بود باید ساخته میشد و جدای از اینها فیلم اول من که ساختم فیلم جدی بود و وجه مشترک همه این کارها قصهگویی است، ولی فکر میکنم قصه دوزیست قصه خاصتری است.
ایده از کجا آمد؟
من فکر میکنم هر قصهای، هر اتفاقی که در جهان پیرامون ما رخ میدهد با آدمهای متفاوت آن قصه رقم میخورد، یعنی یک سری کاراکترها و آدمها هستند که در زندگی روزمره هم همینطورند. یک تصادفی میشود و یکی دعوا میکند و یکی میبخشد و یکی هم عجله دارد و یکی نیز بیتفاوت است، آدمهای قصه دوزیست وارد یک ماجرایی میشدند که نوع روایت با آن آدمها آنقدر خاص بود که نمیتوانستم آن را رها کنم.
چنین افرادی را بیرون دیده بودید؟
هیچوقت من از آسمان چیزی پیدا نکردم. پای آدمهای همه قصههایی که نوشتم روی زمین است و پیرامون خودمان هستند. ممکن است که 10 آدم با ویژگیهای مختلف را بشناسم و با هم ترکیب کرده و تبدیل به آدم خاصتری کنم، ولی قطعا این آدمها را میشناسم.
فیلم را بیشتر اجتماعی میدانید یا یک اثر سینمایی سرگرمکننده؟
قطعا برای مخاطب فیلم ساختم، ولی سینما هنر است و سعی کردیم همان فرم هنری اتفاق بیفتد و قصه بگوییم و وقتی قرار است برای مخاطب قصه بگوییم بخش عظیمی از سرگرمی سینما به قصهگویی آن است و آدمهای خاص متفاوتی که ما را درگیر آن قصه میکنند و دوزیست هم همینطور است.
اگر بگوییم فیلم شما مردمحور است نظر درستی است؟
شخصیت قصه شاید اینطور بهنظر برسد که واقعهای زنانه است که مردها وارد آن قصه زنانه میشوند پس نمیتوانم بگویم قصه مردانه است، ولی مرد و زن عین زندگی با هم هستند. شاید بهخاطر تعداد بازیگران مرد و زن به این درک میرسید.
بازیگران مرد مشهور هستند، ولی هنرپیشههای زن اینطور نیستند.
بله، بهنظرم شاید فیلم را ببینیم دنبال اینکه مردمحور یا زنمحور باشد، نباشیم. قصه براساس زن و شخصیت زن قصه اتفاق میافتد. شاید شخصیت زن قصه را بردارید خیلی از قصهها حذف شود، یعنی واقعهای که اتفاق میافتد بر مبنای چیست؟
منظورم این است که از چشمانداز مردان میبینید.
بله، کاملا اینچنین است.
این که از هنرپیشههای مشهور برای نقش مرد استفاده کردید و از هنرپیشههای مشهور خانم استفاده نشد، به بودجه مربوط میشد؟
خیر، از ابتدا وقتی کسی فیلم را کامل ببیند با من همنظر میشود که باید برای نقش اصلی زن، چهره جدید میآوردم. با چهره جدید، اتفاق بهتری میافتد چون نوع روایت فیلم همینطور است؛ یعنی با کاراکترها، آدمهای قصه خود را میشناسیم. در شروع فیلم کاراکتری که قرار است با آدمها بشناسیم تماشاچی هم نمیشناسد و اصلا او را نمیبیند. از جایی که آدمهای قصه میبینند تماشاچی آن را میبیند. این اتفاق رخ میدهد و چون مسیر قصه با کاراکتر زن قصه است و از خانم پسیانی چون بسیار بازیشان را دوست دارم، خواستم بازی کنند و ایشان هم قبول کردند و آمدند.
درباره دوزیست و مفهوم این واژه در فیلم هم صحبت کنید. در بین شخصیتهای فیلم «حمید» دوزیست است؟
نباید دنبال شخصیت خاصی بود، هرکسی تغییر خود را میکند یعنی شاید همه آدمهای قصه جاهایی مجبور به دوزیست بودن، شوند یعنی خواسته یا ناخواسته، حتی شاید انتهای فیلم حتی درمورد کاراکتر مرد این را بیان میکنم که شاید در یک جایی مجبور شود زیرآبی برود. در جبر اجتماعی ما گاهی این اتفاق میافتد که مجبور میشویم برای اینکه زیر دست و پا له نشوید، پشت دیوار پنهان شوید یا زیرآبی بروید. این اتفاق در دوزیست قطعا وجود دارد، ولی در لایه اصلی شاید من با شما موافق باشم که شخصیت حمید دوزیست است.
بقیه هم حمید میشوند، یعنی اینطور احساس میشود.
خیر، هیچکسی حمید نمیشود. من اصلا آدم بد در قصه ندارم. هیچکسی آدم بدی نیست. «سیفی» هم آدم بدی نیست و جبر زندگی یک سری آدم را وادار به یک نوع رفتارهایی میکند والا هیچیک از اینها ذات بدی ندارند. جبر زندگی است و شاید تلاش آنها ثمر نمیدهد و روش زندگی مجبورشان کرده این اتفاقات رقم بخورد.
شغل عطا با محل زندگی و فیزیک او تناسب ندارد. هدف چه بود که مدلینگ باشد، ولی بیخانمان است؟
اگر فیلم را نگاه کردید و به شما نگفته چرا اینطور است بهنظرم مشکل از من است. آدمهایی در ایران مدل هستند که معلوم است با چه مدلی طرف هستید، اینهایی که تیزر تبلیغاتی و مدل تلویزیونی میسازند، دستمزد روزانهشان حدود 150-100 تومان است. اگر کسی نمیداند من این را بیان کنم، دستمزد اینها این میزان است.
جواد عزتی بهنظر میرسد دو مدل بازی دارد، یکی مدل طنز است که تند صحبت میکند و حتی صدای زیرتری دارد، آدم مظلومی است و یک مدل هم این است که آدم عصبیای است و همانند فیلم جاندار بازی میکند، دو مدل اینچنینی دارد؛ جواد عزتی فیلم شما به کدام مدل نزدیک است؟
به عطای قصه دوزیست نزدیک است.
تکنیک بازی را بیان میکنم.
من این را قبول ندارم و بهنظر من تکنیک نیست. این یک کاراکتر است و ربطی به تکنیک بازیگری ندارد. تکنیک بازیگری مقوله دیگری است که از نظر کاراکتر و شخصیتی بعید میدانم کسی اندازه من با آقای عزتی کار کرده باشد، من فکر میکنم 52 قسمت دردسرهای عظیم با ایشان کار کردم، زاپاس را کار کردم. شاید بگویید آقای مدیری بیشتر با او کار کرده ولی زمانی که دودکش را مینوشتم با ایشان کار کردم و او و بازیاش را میشناسم. من و جواد عزتی درباره نقش عطا خیلی با هم صحبت کردیم و بهنظر من عزتی در این فیلم نقش متفاوتی بازی کرده است.
آقای حجازیفر هم متفاوت بود، آقای جمشیدی هم متفاوت بودند.
مگر میشود وقتی فیلم دیگری کار میکنید، متفاوت نباشید؟ شما با من مصاحبه میکنید و بعد با کارگردان دیگری مصاحبه میکنید و صحبتها متفاوت است. مگر میشود درباره فیلم دوزیست صحبت کنیم و بعد بگوییم پژمان جمشیدی با نقشهای دیگرش یکسان است. جمشیدی و حجازیفر در فلان فیلمشان یک نقشی داشتند و اینجا نقش دیگری دارند. سعی ما در این است تماشاچی کاراکتر جدیدتر، خاصتر و نوتری ببیند؛ اینکه چقدر نتیجه گرفتیم یا نگرفتیم، تماشاچی باید نظر بدهد و مقبول نگاه تماشاچی شود. ما سعی خود را کردیم و اگر موفق بودیم وظیفه خود را انجام دادیم و اگر موفق نبودیم من وظیفه داشتم فیلمی بسازم که دوست داشته باشید و این تلاش را انجام دادم و بقیه بهنظر مخاطب بازمیگردد.
* نویسنده: میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار