• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۳۹۸-۱۱-۱۶ - ۰۹:۳۳
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

نقطه سر خط در ته خط

نقد فیلم «شنای پروانه»

دغدغه فیلم «شنای پروانه»، به تصویر کشیدن فضای جنوب شهر نیست و اصلا مساله‌اش چنین بافت شهری و صرفا اراذل و اوباش آن محدوده نیست، بلکه دغدغه آن معضل کل جامعه و همه نوع بافت شهری است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مسعود کارگر، روزنامه نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:  جنوب شهر در تعریف رسانه و نگاه غالب جامعه یعنی بزه، خلاف و جرم مادام! و انگار هرکس در پایین شهر زندگی می‌کند، ذاتا مجرم است؛ اما کمتر کسی به این فکر می‌کند که زندگی اکثریت در آن فضا چیزی جز جبر شرایط، قهر روزگار و ناچاری نبوده و نیست و در دل چنین فضایی جو رذیلت و اوباشی‌گری همچون علف هرز حیات انسانیت را به خطر می‌اندازد. شنای پروانه قصد دارد این فضا و جو را از هم تمییز دهد و ادای دینی است به مردم حاشیه و پایین‌نشینی که میان اراذل و اوباش هویت‌شان خدشه‌دار شده است.

خدشه‌دار شدن نجابت و اخلاق در میان تیزی‌کشی بی‌هویتی شرافت!شنای پروانه یک ایهام و استعاره قابل‌تامل است؛ یک تعریف دووجهی از تعبیر شرایط دشوار برای انسانیت میان خویی پست‌تر از حیوانیت!این فیلم می‌خواهد خط قرمز بزرگی میان عیاری، لوتی‌گری و پهلوانی با اراذل، اوباش و گنده‌لاتی بکشد و بگوید هر آنچه لات‌های کوچه‌خلوتی و راهبندان و راهزنان به اسم مرام، معرفت، رفاقت و داداشی بودن ابراز می‌کنند، چیزی جز ادا، لفظ و به گند کشیدن این صفات و ویژگی‌ها نیست. فیلم روایت یک چالش اخلاقی میان بی‌اخلاق‌های به‌ظاهر مرام و معرفتی است؛ روایت تظاهر به تیغ کشیدن برای رفاقت و در باطن تیغ زدن بر برادری، خنجر کشیدن مرامی و از پشت خنجر زدن به معرفت!

شنای پروانه یک کلیشه اجتماعی سیاه‌نمایی‌شده نیست، بلکه داستانی واقعی از تلخی حقیقت بدون انکار است، قصه جماعتی است که دوستی خاله‌خرسه و رفاقت و برادری روباه و گربه نره را به‌جای انسان بودن جا زده و ماهیت صفات انسانی الهی را به ابتذال کشیده‌اند. شنای پروانه از ناموسی می‌گوید که به‌خاطر به‌ظاهر حرمتش چه عربده‌ها که کشیده و چه خون‌هایی که ریخته نمی‌شود، اما کمتر از ارزش آب دهانی روی نجابتش قمار شده و حرمت برادری که در میان شرارت شرافت معامله می‌شود. محمد کارت به‌عنوان یک مستندساز در اولین تجربه سینمایی‌اش به‌خوبی توانسته به استاندارد فرم سینما نزدیک شود و با شناخت کامل از معضلات پایین‌شهر، محتوایی دور از شلختگی، شعار و پریشانی عرضه کند و التهابات اتفاقات بحرانی را بدون ذره‌ای اغراق و با عینیت شهودی به تماشاچی عرضه کند.

در نگاه اول و نیم ساعت ابتدایی فیلم، حس یک کلیشه اجتماعی سیاه‌نمایی‌شده با ارائه کلیدواژه‌های دعوای ناموسی، قتل، اعدام و دعواهای خانوادگی به مخاطب دست می‌دهد و یک اوج‌گیری اکشن را عرضه می‌کند، اما در ادامه، داستان به‌خوبی تعریف شده و ماجرا به سمت و سویی می‌رود که تماشاچی تفاوت و خاص بودن را لمس می‌کند؛ میان‌بندی کمی کند و افت‌شونده دارد، اما همه نواقص جزئی را در پایان‌بندی به‌شدت عالی خود جبران می‌کند. بازی جواد عزتی مثل همیشه عالی است و در این فیلم عالی‌تر! درام قصه کاملا به اندازه است و خشم و خشونتش غالب نبوده و به روایت داستان صدمه نمی‌زند، از چرکی و کثافت اغراق‌شده و سیاه‌نمایی خبری نیست و روایت روایتی دقیق از فضای جنوب شهری است که هم زندگی روزمره مردم عادی را تفکیک می‌دهد و هم دیوار به دیوار بودن شرارت و رذالت با آن را!

فیلم از پلشتی زندگی امثال وحید مرادی‌ها می‌گوید و می‌گوید ته خط این مسلک چیزی جز تباهی و عدم نیست، همان‌گونه که سر خط آن چیزی نیست جز حماقت و خباثت.دغدغه فیلم، به تصویر کشیدن فضای جنوب شهر نیست و اصلا مساله‌اش چنین بافت شهری و صرفا اراذل و اوباش آن محدوده نیست، بلکه دغدغه آن معضل کل جامعه و همه نوع بافت شهری است و مساله‌اش پرداختن به گنده‌لات و اراذل و اوباش درونی هر انسان است که می‌تواند در هر لباس، جایگاه و موقعیتی آن را به منصه ظهور بگذارد و با راهزنی، راهبندی و خفت‌گیری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امنیت جامعه را در همه ابعاد آن به خطر بیندازد. شنای پروانه روایت منش (گنده‌لاتی) است که به زور خودش را جای پهلوانی و عیاری جا داده؛ گنده‌لاتی که در مرامش ناموس، برادر و رفیق به‌راحتی معامله و قمار می‌شود، روایتی از ناموسی که ناموس نیست، برادری که برادر نیست و رفاقتی که دشمنی‌ است.

 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟