
دربار پهلوی همچون عبد حلقهبهگوش چشم به دهان ابرقدرتها داشت و منتظر اوامر آنها نشسته بود. نفت ایران اگرچه لعبتی گرانبها بود، ولی به بهایی اندک که بهتر است هیچ خوانده شود، دو دستی تقدیم انگلستان و بعد از آن آمریکا شده بود. بهعنوان مثال اگرچه شرکت نفت عایدی خوبی برای خزانهداری انگلیس داشت، ولی تا سال 1299 شمسی دیناری از این بابت به دولت ایران نپرداخته بود. هنگامی که مشیرالدوله، نخستوزیر وقت تقاضا کرد به حسابهای معوقه ایران رسیدگی شود، آرمیتاژ اسمیت، مستشار انگلیسی مالیه را به لندن فرستاد. مدیران شرکت نفت پس از چانهزنی بسیار تنها حاضر شدند بهجای کلیه مطالبات یک میلیون لیره به ایران پرداخت کنند! تا 10 سال بعد از آن یعنی سال 1310 نیز شرکت نفت انگلستان مجموعا 24 میلیون لیره به دولت ایران پرداخت. درحالیکه ایران در همین مدت چندین برابر همین مبلغ را بهعنوان مالیات به انگلستان پرداخت کرده بود! رضاشاه ابتدا گمان میکرد میتواند از زیر بار قرارداد ننگین دارسی، شانه خالی کند ولی بعد از آن دولت انگلستان در یادداشت دوم دسامبر 1932 (1311) ایران را تهدید کرد درصورتیکه از تصمیم خود عدول نکند با عواقب وخیمی مواجه خواهد شد. از طرفی سرجان سایمون، وزیر خارجه انگلیس شکایتی از دولت ایران بهبهانه لطمه به منافع امپراتوری انگلیس! تسلیم سازمان ملل کرد و از طرفی دیگر چند فروند کشتی جنگی از طرف فرانسه به آبهای ساحلی ایران فرستاده شد. درنهایت حکومت پهلوی بهبهای افزایش صوری حقالسهم ایران از عواید نفت به 20 درصد سود سهام بهعلاوه چهار شیلینگ در هر تن نفت صادراتی در مقابل اعطای امتیاز نفت بهمدت 60 سال دیگر به انگلستان منفعلانهتر به نظاره چپاول اموال ملت نشست.
اگرچه ملیشدن صنعت نفت در مقطعی دست انگلستان را از نفت قطع کرد، ولی کودتای 28 مرداد دوام این خلعید را کوتاه کرد. بهفاصله چند ماه بعد زاهدی که شیشه عمر دولتش را در دست غرب میدید، قراردادی با کنسرسیوم بینالمللی نفت امضا کرد. قراردادی که بعدها در دولت امینی نیز بهصورت جامعتر پیش رفت. بدین ترتیب انگلیس و آمریکا اینبار همراه با چند کشور اروپایی سر سفره نفت ایران نشستند. سهمی که 40 درصد آن به انگلستان و 40 درصد دیگر به شرکتهای آمریکایی اختصاص داشت. 14 درصد نیز به شرکت هلندی «رویال داچ شل» میرسید که در آن شرکت نیز انگلستان سهامدار بود و 6 درصد باقیمانده نیز به فرانسه اعطا شد!
از سویی دیگر حکومت پهلوی در عمل به انبار تسلیحاتی غرب تبدیل شده بود. تا آنجا که خلعتبری، وزیر امور خارجه وقت (1352) در گفتوگو با واشنگتنپست گفت: «ایران با بیمیلی وارد مسابقه تسلیحاتی شده است.» مسابقه تسلیحاتیای که با دکترین نیکسون شتاب بیشتری گرفت و هر روز وابستگی ایران به غرب را نیز بیش از پیش کرد. مطابق آنچه وزارت دفاع آمریکا منتشر کرده، مبلغ کل فروش جنگافزارهای آمریکایی به ایران تنها طی سالهای 1351 تا 1356 به حدود 14.4 میلیارد دلار رسید. تجهیزاتی که البته همه آنها حتی در موعد مقرر به ایران تحویل داده نشد! البته تعهداتی که شاه در اجرای دکترین نیکسون برعهده گرفته بود از خرید کلان جنگافزار از آمریکا و کشورهای اروپایی و حتی شوروی فراتر رفت. حکومت پهلوی مکلف شده بود تنها با یک اشاره آمریکا و همدستانش از منطقه تا شاخ آفریقا دخالت نظامی کند و از طرف دیگر دلارهای نفتی را طبق نقشه مورد نظر طرفهای غربی به آنها برگرداند.
در همین راستا ایران مکلف به کمک به کشورها و موسسات غربی یا همعهد با غرب با عناوین مختلف از جمله وام، کمک بلاعوض و حتی سرمایهگذاری شد. از این رو مطابق آنچه که عبدالرضا هوشنگ مهدوی در کتاب سیاست خارجی ایران (1357-1300) ذکر کرده است، تنها در فاصله سالهای 1352 تا 1356 مجموع پرداختهای ایران به بیش از 10 میلیارد دلار میرسید. رقمی که سه درصد تولید ناخالص ملی کشور را تشکیل میداد. تنها در این دوره چهارساله مجموعا 46 فقره وام به مبلغ 7.8 میلیارد دلار به کشورهای دیگر و موسسات بینالمللی داده شد؛ 9فقره به کشورهای صنعتی غرب، سه فقره به کشورهای اروپای شرقی، 19 فقره به کشورهای آسیایی، 12 فقره به کشورهای آفریقایی و سه فقره به موسسات بینالمللی! همچنین مجموع کمکهای بلاعوض ایران به سایر کشورها طی این چهار سال به یک میلیارد دلار رسید. مجموع سرمایهگذاریهای ایران در کشورهای بیگانه نیز مطابق آنچه در نشریه وزارت برنامه و بودجه (تیر 1366) منتشر شده است تنها طی سالهای 52 تا 56 به بیش از 894 میلیون دلار رسیده است. آنچه هوشنگ مهدوی در کتاب خود بر آن تاکید دارد این است حکومتی که چنین گشادهدست از کیسه مردم به اربابان خود بدون حساب و کتاب بذل و بخشش میکرد تا آنجا که یک میلیارد دلار نیز به بانک جهانی وام داده بود، در سال 55 با کاهش درآمد نفتی با زحمت فراوان 65 میلیون دلار از همین بانک قرض گرفت!
* نویسنده : حانیه موحدین روزنامهنگار