
ایجاد «اسرائیل» در سرزمین فلسطین، معلول تحولاتی است که در اروپای سدههای هجـدهم و نوزدهم رخ داد؛ تحولاتی که مردم فلسطین، کوچکترین نقشی در آن نداشتند.(2) انگلیس و فرانسه که وجود امپراتوری عثمانی را مانع اهداف خود میدیدند، در راستای شکستن حکومت عثمانی، «بازگرداندن یهودیان به فلسطین» را مطرح کردند. بدین صورت حمایت قدرتهای استعماری اروپا و کمک یهودیان ثروتمندی همچون بارون ادموند روچیلد و بارون دوهیریش زمینههای ایجاد دولت صهیونیستی(3) در منطقه فلسطین را فراهم کرد. هرتصل(4) به بهانه آنتیسمیتیسم(5) به نوشتن کتاب «دولت یهود» دست برد و با همکاری پینکسر و دیگر سرمایهداران یهودی، کنفرانسی در بال سوئیس تشکیل داد که در این کنفرانس به مستعمرهکردن فلسطین توسط یهودیان و جمعآوری تمامی یهودیان جهان در فلسطین تاکید کردند. صهیونیستها و شخص هرتصل ابتدا بهسمت ویلیام دوم، قیصر آلمان، سوق پیدا کردند و انتظار داشتند با کمک او -که رابطه خوبی با سلطان عثمانی داشت- طرح استعمار فلسطین را به عثمانیها تحمیل کنند. صهیونیستها از ۱۸۹۷ تا جنگ جهانی اول روابط خوبی با آلمان داشتند ولی این ارتباط سودی برایشان نداشت. با شروع جنگ جهانی اول و نمایانشدن ضعف آلمان، صهیونیستها به سمت انگلیس -که ابرقدرت آن زمان محسوب میشد- سوق پیدا کردند. انگلستان در خلال جنگ جهانی با استفاده از شریف حسین و پسرانش عبدالله و فیصل، توانست عثمانی را به ورطه نابودی بکشاند. سر هنری ماکماهون بهعنوان نماینده انگلیس با شریف حسین مکاتباتی داشت که در این مکاتبات شریفحسین و اعراب را به قیام علیه عثمانی تشویق میکرد و از استقلال اعراب و تاسیس خلافت اسلامی حمایت بهعمل میآورد.(6) اما انگلیس به تعهداتش نسبت به اعراب و شریف حسین عمل نکرد و در ۳۱ اکتبر ۱۹۱۷ با اعلامیه بالفور(7) موافقت کرد. شریف حسین –بهعنوان رهبر اعراب- نسبت به این اعلامیه واکنش نشان داد و خواهان توضیح بریتانیا شد. بریتانیا که نمیخواست اعراب را از دست بدهد، هوگارت، رئیس «دفتر عرب» در قاهره را جهت آرامکردن شریف حسین و اعراب به مکه فرستاد و بر تعهدات انگلستان در مکاتبات شریف حسین-مکماهون تاکید کرد. شریفحسین، هوگارت را پذیرفت و از آنجا که هنوز نسبت به انگلستان بسیار خوشبین بود، حتی فرمان داد از یهودیان بهعنوان میهمان پذیرایی شود.(8)
علاوهبر این انگلیس در اعلامیههای دیگری همچون «اعلامیه به ۷ شخصیت عرب»، «نامه بازت» و «اعلامیه مشترک فرانسه-انگلیس» (همه در 1918) از اعراب حمایت کرد. اما حمایت انگلیس از اعراب خیالی بیش نبود و نهایتا انگلستان به هیچکدام از تعهداتش عمل نکرد. بعد از پایان جنگ جهانی اول، کنفرانس صلح متفقین در ۲۷ آوریل ۱۹۲۰ در سانرمو تشکیل و سیستم قیمومیت بر کشورهای عرب تحمیل شد. طبق سیستم قیمومیت، عراق و فلسطین به بریتانیا رسید، لبنان و سوریه تحت قیمومیت فرانسه قرار گرفت و درنهایت در سرزمین حجاز بین شریف حسین و ابنسعود جنگی رخ داد که با حمایت انگلیس از ابنسعود بهنفع سعودیها خاتمه یافت. به این ترتیب با برقراری سیستم قیمومیت مرحله تازهای از بحران خاورمیانهای با تمرکز بر فلسطین آغاز شد که تاکنون و بعد از گذشت نزدیک به ۱۰۰ سال بهعنوان قضیهای حلنشده ادامه دارد.
از اعلام قیمومیت تا سال ۱۹۳۶ کشمکشهای زیادی بین فلسطینیان و صهیونیستها رخ داد و منجر به درگیریهای بسیاری شد. در مدت ۱۵سال (۱۹۲۰-۱۹۳۶) هیچ پیشنهادی برای صلح ارائه نشد. پس از آن نیز طرفین، درخواستها و انتظارات خود را به جامعه بینالملل میبردند و کمیسیونها و اعلامیههای زیادی همچون کتاب سفید چرچیل ۱۹۲۳، کمیسیون شاو ۱۹۲۹، کتاب سفید پاسفیلد ۱۹۳۰ تشکیل میشد(9) ولی هیچکدام نتیجه مطلوبی نداشت و طرفین را راضی نمیکرد.
کمیسیون پیل
در سال ۱۹۳۶ اعتراضات بهحدی رسیده بود که کمیسر عالی انگلیس در فلسطین به لندن مخابره کرد: اوضاع فلسطین حالت یک انقلاب اولیه را دارد(10) گسترش این اعتراضات موجب تشکیل کمیسیون سلطنتی پیل شد. دو عامل موجب بحرانیتر شدن اعتراضات بود:
1. افزایش مهاجرت صهیونیستها در سال ۱۹۳۳ و شهادت ۲۵ فلسطینی.
2. شهادت شیخ عزالدین قسام در ۱۹۳۵.
با اعلام سهمیه مهاجرت صهیونیستها برای نیمه دوم ۱۹۳۶ از سوی بریتانیا، این اعتراضات به قیام جمعی اعراب تبدیل شد. این کمیسیون اولین پیشنهاد مدون برای فیصله دادن به مساله بود که به ریاست لرد پیل مقام برجسته امور هندوستان، در فلسطین تشکیل شد. مفتی قدس حاجمحمد امینالحسینی، با متحد کردن اعراب فلسطین، کمیته عالی عرب را تشکیل و در «کمیته عالی عرب» کمیسیون پیل را مورد تحریم قرار داد اما در پنج روز آخر کمیسیون به اصرار کشورهای اردن و عربستان، طرح خود را به کمیسیون ارائه کرد. کمیسیون پیل در ۱۹۳۷ گزارش خود را در ۴۰۰ صفحه منتشر کرد که در آن توصیه به تقسیم فلسطین شده بود بهطوری که یکسوم فلسطین شامل حیفا، جلیله و دشت ساحلی مدیترانه کشوری یهودی تشکیل دهد و باقی به اردن بپیوندد ولی قدس، رامالله و ناصره تحت قیمومیت و زیر نظر انگلیس باقی بماند. طرح پیشنهادی «کمیسیون سلطنتی پیل» در ادبیات سیاسی منطقه، به «طرح تقسیم» معروف شد.(11)
انگلیس نظر کمیسیون را پذیرفت اما کمیته عالی عرب بلافاصله طرح تقسیم را رد کرد و خواهان استقلال فلسطین شد و گروهی از صهیونیستها همچون وایزمن (که جای هرتصل را گرفته بود) نیز با این نظر موافق بودند اما نتوانستند نظر همه صهیونیستها را جلب کنند.
به این ترتیب کمیسیون پیل نهتنها بینتیجه ماند بلکه منجر به رادیکالشدن فضا نیز شد. کمیسر انگلستان، اندروز، بهدست گروههای چریکی عرب کشته شد که همین امر موجب انحلال کمیته عرب و تبعید مفتی قدس، حاجمحمد امینالحسینی شد. نهایتا با انتشار کتاب سفید ۱۹۳۹ و شروع جنگ جهانی دوم(12)، صهیونیستها از انگلیس رویگرداندند و به آمریکا متمایل شدند.
کمیسیون تحقیق آمریکایی- انگلیسی
این کمیسیون بعد از چرخش صهیونیستها به جانب آمریکا مطرح شد و صهیونیستها با کمک آمریکاییها بهخصوص ژابوتینسکی(۱۳)، که نقش موثری برای فراهمکردن منافع صهیونیستها در آمریکا ایفا کرده بود، توانستند سیاست جدید خود را برای تاسیس کشور یهودی، در کنفرانس بالتیمور(۱۴) به تصویب برسانند. مهمترین اصل کنفرانس بالتیمور، اعلام رسمی تاسیس یک دولت یهودی در فلسطین بود و نهتنها استقرار یهودیان در این سرزمین.(۱۵)
بعد از کنفرانس بالتیمور صهیونیستها بهطور علنی دست به سلاح بردند و با انگلیس وارد جنگ شدند. بنگوریون که در آن زمان رئیس شورای اجرایی اسرائیل بود مسئولیت این کار را بهعهده گرفت. با شروع جنگ و ترور انگلیسیها، لندن تصمیم گرفت کمیسیونی تشکیل دهد تا این موضوع خاتمه یابد.
در ۱۳ نوامبر ۱۹۴۵ طی نطقی در مجلس نمایندگان توسط وزیر خارجه انگلستان، بوین، این کمیسیون مرکب از ۶ آمریکایی و ۶ انگلیسی اعلام شد. اعضای کمیسیون به مناطق مختلف سفر کردند و با اعراب و یهودیان تماس گرفتند. ریچارد کراسمن یکی از اعضای کمیسیون در کتاب خود ذکر میکند که اعضای کمیسیون هیچ تخصصی نداشتند و از مردم عادی بودند.(16) درنهایت متن این کمیسیون در لوزان سوئیس منتشر شد و شامل توصیههای نهگانه در رابطه با مسائل مختلف فلسطین بود، این کمیسیون خواستار پذیرش ۱۰۰ هزار مهاجر یهودی دیگر شد و تاکید کرد دولت فلسطین نه یهودی باشد و نه فلسطینی و قانون انتقال اراضی را که مانع خرید یهودیان میشد لغو و بر غیرقابلانکار بودن موطن یهود تاکید کرد.(۱۷) دولت آمریکا مفاد این کمیسیون را پذیرفت اما لندن پیشنهاد مربوط به پذیرش ۱۰۰ هزار مهاجر را رد کرد. صهیونیستها ضمن پذیرش توصیههای کمیسیون، بر سر برنامه بالتیمور یعنی تشکیل کشور یهود اصرار ورزیدند. کشورهای عربی نیز خواستههای قبلی خود مبنیبر استقلال فلسطین عربی و لغو مهاجرت و انتقال اراضی را مورد تکرار قرار دادند و نهایتا این پیشنهاد نیز به شکست انجامید و راه بهجایی نبرد.
طرح موریسون-گریدی
با ادامه سختگیریهای انگلیس نسبت به اسرائیل طرحی از سوی «هنری گریدی»، سفیر آمریکا در انگلستان و «هربرت موریسون»، وزیر کابینه انگلستان ارائه شد که به طرح موریسون- گریدی معروف شد. براساس این طرح، فلسطین به چهار بخش تقسیم میشد: یک استان عرب، یک استان یهودی و بخش نقب و قدس.(۱۸)
استان عرب و یهودی هرکدام جداگانه دارای حکومت ملی خودمختار و مجلس قانونگذاری میشدند و حکومت مرکزی که سیاستهای کلی را برعهده داشت بهطور مستقیم اداره بخش قدس و صحرای نقب را بهدست میگرفت. امر مهاجرت نیز در اختیار دولت مرکزی بود و مهاجرت با اجازه مردم منطقه تعیین میشد، به این معنا که هر منطقه میتوانست مشخص کند که چه تعداد مهاجر بپذیرد. گزارش گریدی- موریسون که در آن راهحلی بدون برقراری دولت یهود ارائه شده بود، بهاطلاع صهیونیستها رسید و آنها شدیدا تلاش کردند ترومن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، گزارش و مولف آن را از خود براند و در مقابل طرح موریسون- گریدی طرحی ارائه دادند که براساس آن فلسطین تقسیم میشد و یک کشور یهودی که وسعت آن برابر با اسرائیل ۱۹۴۸ بود، تاسیس میشد.(۱۹) انگلستان این طرح را بهدلیل مخالفت اعراب با تقسیم فلسطین رد کرد؛ اما آمریکا این طرح را پذیرفت. با رد طرح موریسون- گریدی، مساله فلسطین به سازمانملل متحد ارجاع شد. سازمانملل با ۱۱ کشور (استرالیا، کانادا، چکسلواکی، گواتمالا، هند، ایران، هلند، پرو، سوئد، اروگوئه و یوگوسلاوی) «کمیته ویژه سازمانملل متحد درمورد فلسطین» را تشکیل داد.
گزارش «کمیته ویژه فلسطین سازمانملل»این گزارش به دو پیشنهاد «اکثریت» و «اقلیت» تقسیم میشد.
پیشنهاد اکثریت: هشت کشور عضو کمیته ویژه فلسطین (استرالیا، کانادا، چکسلواکی، گواتمالا، هلند، پرو، سوئد و اروگوئه) طرحی مبنیبر تقسیم فلسطین به دو کشور مستقل عربی و یهودی همراه با یک منطقه بینالمللی در بیتالمقدس ارائه دادند.(۲۰) همراه با این تقسیم، این دو کشور دارای اتحادیه اقتصادی میشدند. دو کشور یهود و عرب، پس از طی یک دوران انتقالی دوساله، از اول سپتامبر ۱۹۴۷ مستقل میشدند. شهرهای بیتالمقدس و بیتاللحم و حومههای روستایی آنها زیرنظر سازمانملل اداره میشد. دو کشور عرب و یهود براساس یک پیمان ۱۰ ساله به وحدت اقتصادی در امر گمرک، پول، ارتباطات و تحول اقتصادی بهویژه آبیاری و احیای زمینها دست مییافتند. یک هیات اقتصادی متشکل از یک عرب، سه یهودی و سه عضو شورای اقتصادی و اجتماعی سازمانملل، سازماندهی و اداره وحدت اقتصادی را بهعهده میگرفت. این پیشنهاد تماما خواستههای یهودیان را در نظر گرفته بود ولی حقوق اعراب را زیر سوال میبرد.
پیشنهاد اقلیت: سه کشور باقیمانده پیشنهاد تشکیل یک کشور مستقل فدرال در فلسطین را ارائه دادند. کشور فدرال، پس از دوران انتقالی سهساله تاسیس میشد. طی این سه سال مسئولیت اداره فلسطین و آمادهسازی آن برای استقلال به مقامی که مجمع عمومی مشخص کند، داده میشد. کشور مستقل فدرال شامل یک کشور عرب و یک کشور یهود میشد و بیتالمقدس پایتخت آنها بود. دولت فدرال اختیار کامل را برعهده داشت. سیستمی پارلمانی با دو مجلس وضع قوانین دولت فدرال را بهعهده میگرفت و تصویب قوانین به رای اکثریت در مجلس نیاز داشت. درصورت بروز اختلاف، موضوع به یک هیات داوری متشکل از پنج داور عرب و سه یهود ارجاع میشد.(۲۱) مهاجرت نیز برای سه سال آزاد بود، مشروط بر اینکه از ظرفیت اقتصادی کشور فراتر نرود.
شورای عالی عرب هر دو طرح را چرند توصیف کرد و نپذیرفت. در مقابل صهیونیستها طرح اکثریت را پذیرفتند.
مجمع عمومی نیز طرح اکثریت را پذیرفت. با اتمام قیمومیت بریتانیا بر فلسطین در ۱۴ می ۱۹۴۸، تاسیس کشور اسرائیل اعلام شد و نخستین جنگ بین اعراب و اسرائیل یک روز بعد از تشکیل رژیم صهیونیستی به وقوع پیوست.
پینوشتها:
۱. نظام قیمومیت بعد از جنگ جهانی اول برای اداره کشورهایی که از سلطه امپراتوری عثمانی و آلمان جدا شده بودند، به وجود آمد. این سرزمینها با اجازه جامعه ملل و توسط انگلستان و فرانسه اداره میشدند. ۲. طالبی، امیرمسعود، نقش قدرتهای بزرگ در شکلگیری روند صلح میان فلسطین و اسرائیل با محوریت ایالات متحده آمریکا، ۱۳۸۹، ص۹۲. 3. دو نوع صهیونیسم در کار است: صهیونیسم فرهنگی و صهیونیسم سیاسی. صهیونیستهای فرهنگی قدمت بیشتری دارند و خواهان مهاجرت به فلسطین و تشکیل دولت یهود نیستند، اما صهیونیستهای سیاسی خواهان تاسیس کشور مستقل یهودی هستند. ۴. روزنامهنگار، فعال سیاسی و نویسنده یهودیالاصل اتریشی که جنبش سیاسی صهیونیسم را پایه نهاد.
۵. سامیستیزی یا ضدیت با یهودیان که عمدتا از آن یهودیآزاری مراد میشود.
۶. احمدی، حمید، ریشههای بحران در خاورمیانه، چاپ سوم، ۱۳۸۸، ص ۱۳۷. ۷. نامهای که در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۱۷ میلادی، توسط آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا، خطاب به والتر روچیلد، سیاستمدار یهودیتبار و عضو مجلس عوام بریتانیا نوشته شد و در آن از «موضع مثبت» دولت بریتانیا برای «ایجاد خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین» خبر داده شد. ۸. احمدی، حمید، همان، ص۱۵۹. ۹. همان. ۱۰. همان، ص ۲۱۵. ۱۱. صمدی، محمدعلی، انقلاب چفیه و تفنگ، سایت آفتاب، کد خبر A1166766. ۱۲. قبل از جنگ جهانی دوم، انگلیس کتاب سفید ۱۹۳۹ را منتشر کرد. طبق این کتاب، انگلیس مهاجرت یهودیان را کنترل میکرد و در انتقال زمین به صهیونیستها محدودیتهایی قائل میشد. دلیل مراعات حداقلی فلسطینیان در این طرح، آن بود که اعراب را در کنار خود نگه دارد تا در حین جنگ جهانی دوم دست به شورش نزنند و مشکلی برای بریتانیا پیش نیاورند.
۱۳. زیو ژابوتینسکی، بنیانگذار صهیونیسم تجدیدنظرطلب. او به همراه جوزف ترامپلدور لژیون یهودی ارتش بریتانیا را در جنگ جهانی اول ایجاد کرد و بعدا موسس چندین سازمان یهودی دیگر نظیر بیتار، هاتزوهر و ایرگون شد. ۱۴. این کنفرانس در ۱۹۴۲ در نیویورک تشکیل شد و آغاز انعقاد پیمان رسمی میان آمریکا و صهیونیسم است. در این کنفرانس، برای نخستین بار رسما اعلام شد که هدف جنبش صهیونیسم، تاسیس یک دولت یهودی در فلسطین است، نهتنها استقرار یهودیان در این سرزمین. ۱۵. احمدی، حمید، همان، ص ۲۲۷. ۱۶. همان، ص ۲۳۰. ۱۷. عبدی، زهرا، نقش ایالات متحده در تاسیس کشور اسرائیل، مجله تاریخپژوهی، سال ۱۳۸۴، شماره ۲۲. ۱۸. همان. ۱۹. احمدی، حمید، همان، ص ۲۳۴. ۲۰. عبدی، زهرا، همان. ۲۱. همان.
* نویسنده : امیررضا مقومی دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه